میل کردن


    have
    please
    will

مترادف ها

will (فعل)
خواستن، خواستار بودن، میل کردن، وصیت کردن، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'

tend (فعل)
پرستاری کردن، گراییدن، مواظب بودن، میل کردن، نگهداری کردن از، وجه کردن، متمایل بودن به، گرایش داشتن

پیشنهاد کاربران

بر گردیدن، گشتن.
به گریه دل کافران کرد میل
عجب نیست سنگ ار بگردد به سیل. بوستان.
به جایِ {میل کردن} بِگوییم {آشامیدن، خوردن}.
کیبیدن ، دل کشیدن، ارزو کردن
ارسال چیزی از طریق ایمیل
ارزو
رو آوردن