میل

/meyl/

    rob
    bar
    shaft
    axle
    pin
    mile
    desire
    wish
    liking
    inclination
    disposition
    accord
    fancy
    impulse
    leaning
    mil
    mill
    pleasure
    proclivity
    readiness
    relish
    rod
    slope
    stomach
    tendency
    will
    willingness
    catheter
    [astr.] celestial latitude

فارسی به انگلیسی

میل انگیز
appetizing, tantalizing

میل بادامک
camshaft

میل پولوس
axleshaft, halfshaft, - note, is a russianword

میل جنسی
desire, eros, eroticism, lust, sexuality

میل جنسی بیش از حد
lust

میل جنسی شدید
hots

میل داشتن
care, like, fancy, tend, want

میل در فکر و احساس
inclination

میل ذاتی
aptitude

میل زود گذر
caprice

میل زورخانه
indian club

میل زیاد
itch

میل سگدست
kingpin

میل سوپاپ
camshaft

میل شدید
appetency, appetite, desire, lust, urge, yen

میل شدید جنسی
nymphomania

میل شدید داشتن
desire, itch

میل شدید و پایدار
craving

میل طبیعی
affinity

میل گاردان
drive shaft

مترادف ها

stomach (اسم)
بطن، میل، اشتها، معده، سیرابی

addiction (اسم)
خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه

bar (اسم)
تیر، میل، بار، وکالت، میله، مانع، شمش، خط، میکده، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هیئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه

desire (اسم)
میل، مقصود، مراد، مرام، ارزو، طلب، خواهش، خواست، ارمان، کام

liking (اسم)
میل، تمایل، مهر، حساسیت، ذوق، شهوت و میل

tendency (اسم)
میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر

will (اسم)
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

propensity (اسم)
میل، خوی، تمایل طبیعی، گرایش، رغبت، علاقه شدید به چیزی، میل باطنی

leaning (اسم)
انحراف، میل، تمایل، طبع، کجی، علاقه شدید به چیزی، تمایلات

goodwill (اسم)
میل، مصلحت، حسن تفاهم، حسن نیت، خوش نیتی

penchant (اسم)
میل، علاقه، ذوق، میل وافر، امادگی، میل شدید

relish (اسم)
میل، اشتها، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، خوش طعمی، ذوق، رغبت، مقدار کم، ذائقه

axle (اسم)
میل، محور، میله، چرخ، چرخه، اسه، دنده، میله چرخ فرمان

rod (اسم)
میل، میله، قدرت، چوب، عصا، ترکه، برق گیر

bent (اسم)
میل، خوی، خم، خمیدگی، علف بوریا، علف نیزار، علف شبیه نی، نشیب

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

inclining (اسم)
میل، تمایل، تعظیم

predilection (اسم)
میل، رجحان، علاقه شدید به چیزی، جانبداری، برگزیدگی، تمایل قبلی

zest (اسم)
میل، خوش مزگی، مزه، رغبت

hade (اسم)
میل، کجی، شیب تمام

milestone (اسم)
میل، علامت، مرحله برجسته، فرسخ شمار، مرحله مهمی از زندگی

predisposition (اسم)
میل، استعداد، امادگی، تمایل قبلی

proclivity (اسم)
میل، تمایل، خوی، تمایل طبیعی به چیز بد

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی ایستاد از ریشه واژه ی ایستادن فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

میلمیلمیلمیل
مِیل = یُهر
از روی" خود میلی" ویا" میل خود " پسند ونا پسند ننمایند.
" موزِ موز کار علی وا دیار . "
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_care_for
یا #to_desire به معنای میل داشتن، اشتها داشتن، علاقه داشتن، خواستن ( دِل ) و جزین
ا↙️
#ژفتن ( zhoftan )
یا:
#ژوبیدن ( zhūbidan ) 👈 ژوب ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ gaHu به معنای خواستن، هوس داشتن و نیاز داشتن
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ ژُفتن می شود: ژوب . ( بسنجید با: رُفتن —� روب . )
▪️مثال:
۱ - او نمی ژوبید ( میل نداشت ) به کافه برود. او ترجیح می داد در خانه غذا بخورد.
۲ - با این شیوه ی زندگی، او هرگز به شغلی که می ژوبَد ( علاقه دارد ) نمی رسد.
۳ - آن هتل هرآنچه را که میهمان هایش ژوبیده بودند ( ژُفته بودند، ابرازِ علاقه کرده بودند ) برای ِشان فراهم کرده بود.
🔺 توجه:
🔹 #appetite اشتها، میل
🔹 #ژوب ( ژوب )
▪️مثال:
یک سفره ی هفتادرَنگ با نوشیدنی ها و خوراک های چشم نواز و خوش مزه چیده بودند بر روی میزهای شاهانه، ولی او هیچ ژوبی ( اشتهایی ) برای خوردن نداشت. بیماریِ کرونا ژوبَش ( اشتهایش ) را نیز از بین برده بود.
🔸 #desire میلِ شدید، علاقه، هوس
🔸 #ژوبه
▪️مثال:
۱ - او می گوید که هیچ ژوبه ای ( علاقه ای ) به پولدارشدن ندارد، ولی نمی دانم چرا همیشه در بانک ها پرسه می زند.
۲ - رودابه دختری بود که زال بیشترین ژوبه ( علاقه ی جنسی، عشقِ زمینی ) را به او داشت، و در اندوهِ نداشتنَش قرار از کف داده بود.
🔹 #desirable
🔹 #ژفتنی ( ژُفتَنی یا ژوبیدنی )
یا: #ژوب شایا
یا: #ژوب شا ( ژوب شا —� کوتاه شده ی ژوب شایا )
▪️مثال:
۱ - آن خانه در یکی از ژوبیدنی ترین ( موردِعلاقه ترین ) خیابان های شهر قرار داشت، خیابانی که رو به دریا پیش می رفت، تا پنجاه متریِ آن.
۲ - روشن است که یک راهِ حلِ آشتی جویانه از جنگ ژوب شاتَر ( موردِعلاقه تر ) است.
🔸 #desirably
🔸 #ژوب شایانه
🔹 #desirability
🔹 #ژوب شایایی ( موردِعلاقه بودگی )
یا: #ژوب شایی
▪️مثال:
آن دخترِ جوان از ژوب شاییِ ( موردِعلاقه بودگیِ ) خود میانِ پسرانِ جوان کاملاً آگاه بود.
🔸 #desirous مشتاق، خواهان
🔸 #ژوبا
یا: #ژوبان
▪️مثال:
آن ها ژوبای ( مشتاقِ، خواهانِ ) برقراریِ روابطِ دوستانه میانِ روسیه و آمریکا بودند.
🔹 #desirousness مشتاق بودگی، علاقمند بودگی
🔹 #ژوبایگی
یا: #ژوبانگی
🔸 #desirously مشتاقانه
🔸 #ژوبایانه
🔹 #desirer
🔹 #ژوبان
🔸 #desired موردِعلاقه، موردِنیاز
🔸 #ژفته ( ژُفته )
▪️مثال:
هشدارهای او پاسخ های ژُفته ( موردِنیاز، موردِعلاقه ) از سوی کارمندان دریافت کرد.
🔹 #undesirable
🔹 #نژفتنی ( نَژُفتنی )
یا: #نژوبیدنی ( نَژوبیدنی )
یا: #ناخوشایند
یا: #ژوب نشایا ( ژوب نَشایا )
یا: #ژوب ناشا
🔸 #undesirably
🔸 #نژفتنی گون
یا: #ژوب نشایانه ( ژوب نشایانه )
🔹 #undesirableness موردِعلاقه نبودگی، دلخواسته نبودگی
🔹 #ژوب ناشایی ( ژوب ناشایی )
🔸 هم ریشه های دیگرِ #ژفتن ، #ژوب ، #ژوبه و #ژوبا در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 گناه کردن ➖ - gau
پارتی 👈 موردِعلاقه، موردِنیاز ➖ gw'nyg
ختنی 👈 از تهِ دل خواستن ➖ - hagav
سغدی 👈 نیاز بودن، موردِ تمایل بودن ➖ - γw
خوارزمی 👈 نیاز داشتن ➖ - γw
بلخی 👈 لازم بودن ➖ - γaoo
سغدی 👈 ستودن ➖ βr�ġs
گورانی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ ou -
تاتی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ gav
ابراهیم آبادی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ gow
آسی 👈 نیاز داشتن ➖ q�wyn
شغنی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žīwj
روشانی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žīwj
خوفی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žūwj
برتنگی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žōwj
یغنابی 👈 نیاز بودن ➖ γaųta
ایرلندی کهن 👈 دروغین ➖ g�u
لاتینی کهن 👈 کاذب ➖ hauled
یونانی 👈 آشفته ➖ χαμός
پورواهندواروپایی 👈 ناقص، ناکافی ➖ - gheHu
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

در روان شناسی، مِیل یا خواهش یا خواسته ( جمع آن امیال ) ( به انگلیسی:Desires ) حالت های ذهنی هستند که با عباراتی مانند «خواستن»، «آرزو داشتن»، «به دنبال بودن» یا «منتظر بودن» بیان و تعریف می شوند. تنوع زیادی از صفات و ویژگی ها معمولاً با امیال همراه است. آنها به عنوان گرایش های گزاره ای به وضعیت امور قابل تصور و ممکن در نظر گرفته می شوند. برخلاف باورها، امیال خواستار تغییر جهان با نشان دادن «نحوه ای که جهان باید باشد» هستند اما باورها هدفشان نشان دادن جهان به نحوی واقع گرایانه است. امیال ارتباط نزدیکی با کنش دارند و امیال عامل انسانی را برای تحقق کنش ها می انگیزند. برای اینکه این امر امکان پذیر باشد، یک میل باید با باوری که عملی را محقق می کند ترکیب شود. امیال، اشیاء خود را به نحوی مطلوب و به عنوان چیزی که به نظر می رسد خوب است، نشان می دهند. برآورده شدن امیال معمولاً در مقایسه با تجربه منفی عدم انجام آن، لذت بخش است. امیال آگاهانه معمولاً با نوعی واکنش هیجانی همراه است. در حالی که بسیاری از محققان تقریباً بر روی این ویژگی های نام برده شده کلی اتفاق نظر دارند، در مورد چگونگی تعریف خواسته ها، یعنی اینکه کدام یک از این ویژگی ها ضروری هستند و کدام یک تصادفی هستند، اختلاف نظر دارند. نظریه های مبتنی بر کنش ، تمایلات را به عنوان ساختارهایی تعریف می کنند که انسان را به سمت کنش یا اعمال متمایل می کنند. نظریه های های مبتنی بر لذت بر تمایل امیال به ایجاد لذت در هنگام برآورده شدن تمرکز می کنند. نظریه های مبتنی بر ارزش اما، امیال را با نگرش به ارزش ها ( مانند قضاوت کردن یا خوب دانستن بر اساس ظاهر ) نگاه می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

امیال را می توان با توجه به چند تمایز اساسی به انواع مختلفی دسته بندی کرد. امیال ذاتی/درونی مربوط به آن چیزی است که سوژه به خاطر خود می خواهد، در حالی که امیال ابزاری/وسیله ای به آنچه سوژه به خاطر چیز دیگری می خواهد تعریف می شود. امیال هویدا و آگاهانه، امیالی هستند به طور علی فعال هستند و برخلاف امیال ثابت و ایستاده، که جایی در پس ذهن فرد وجود دارند، می باشند. امیال گزاره ای معطوف به حالات ممکن امور هستند در حالی که امیال اُبژه مستقیماً در مورد اشیا هستند. نویسندگان مختلف بین «تمایلات عالی» مرتبط با اهداف معنوی یا مذهبی و تمایلات «پایین و کم ارزش تر» که مربوط به لذت های جسمانی یا حسی هستند تمایز قائل می شوند. امیال در زمینه های و رشته های مختلف نقش دارند. این اختلاف نظر وجود دارد که آیا امیال را باید به عنوان دلایل عملی درک کرد یا اینکه آیا می توانیم دلایل عملی داشته باشیم بدون اینکه میلی به پیروی از آنها داشته باشیم. بر اساس نظریه های ارزشی «fitting - attitude theories of value»، یک شی زمانی ارزشمند است که برای آن شیء مناسب و صحیح باشد تا ما برای آن میلی داشته باشیم. نظریه های میل و رضایت در بهزیستی بیان می کنند که بهزیستی یک فرد با ارضای امیال آن شخص تعیین می شود.

میل
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/میل_(روان‌شناسی)
در پاسخ به کاربر " علی وردی پناه " گرامی:
اگر پیامِ من را دیدید، میتوانید درباره واژه یِ " نخوار" در سنگسری و شیوه بکارگیریِ آن با آوردن چند نمونه روشنگری کنید.
چون ما درزبانِ پارسیِ میانه کارواژه هایِ " نیخواردن/نیهواردن" را داشته ایم که به مینه " اقدام به انجام کاری کردن، شتافتن" بوده است که پیشوندِ " نی" در آن به ریختِ " نِ" درآمده و " نِخواردَن/نِخوار" شده است. این واژه پارسیِ میانه برآمده از واژه ای اوستایی است که تکواژهایِ آن را یک سال پیش پیدا کرده ام. به گمانِ بسیار واژه ای که شما آورده اید، با این واژگان از زبانِ پارسی میانه پیوند دارد که اگر چنین باشد، امیدوارم در پاسداشتِ این واژه و واژگانی از این دست کوشا باشید.
...
[مشاهده متن کامل]

با سپاس

میل mil ( ابزار ورزش باستانی ) . این واژه پارسی است.
میل mil ( ابزار بافتنی یا پزشکی ) . این واژه نیز پارسی است و کوتاه شده ی میله است.
میل mil ( یگان اندازه گیری مسافت ) که در پارسی مایل māyl خوانده می شود و هم ریشه ی پارسی دارد که فردوسی و برخی سرایندگان دیگر به کار برده اند و هم ریشه ی لاتین واندازه ی آن در پارسی با لاتین متفاوت است.
...
[مشاهده متن کامل]

میل meyl ( گرایش، اشتها ) . این واژه عربی است و واژه های مایل و تمایل نیز از آن ساخته شده است.
همتای پارسی در زبان های باستانی اینهاست:
رژ rož، خوژ xuž ( سغدی ) .

به زبان سنگسری
نخوار nekhar
طالِب takes
رِقبت reghebet
واحد اندازه گیری مسافت
به اندازه ی یک سوم فرسخ
که هر فرسخ ۲۶۴۰ متر است
( تا به خانه ی ما میلی را [مانده]
( مقامات حمیدی، فی السکباج )
خواهش
هوس
در کوردی
هر طور میلِ ده =هر طور می خواهی یا هر طور نظر تو ست .
واحد مسافت است چیزی در حدود چهار هزار متر ( وز چنان بانگ بلند و نعره ها / که به میلی میرسید از وی صدا )
one's liking for sth/someone
مراقبت ، مواطبت در زبان ملکی گالی بشکرد
جهت ، سو در زبان ملکی گالی بشکرد
میل:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " میل" می نویسد : ( ( میل با همین ریخت در فرانسوی و اسپانیایی به معنی هزار و با ریخت " مایْل " در انگلیسی کار برد دارد ، در پارسی سنجه ای است برای اندازه گیری مسافت ، برابر با یک سوم فرسنگ . این واژه از millia در لاتین ، به معنی هزار گام ، بر آمده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( رده بر کشیده سپاهش دو میل ؛
به دست ِچپش ، هفتصد ژَنده پیل ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )

میل mil: [اصطلاح صنایع دستی]سیخ جوراب بافی، میله ی بافتنی
مِیل:[اصطلاح صید ]تخته جلو لنج که یک سر آن ( سر پایین ) به بیس متصل می باشد.
گرایش
در پارسی " گرز " به چیم افزار لوله ای، مانند : گرزلنگ = میل لنگ، گرزباستانی = میل باستانی
" گرایش ، مانند : گرایش به نیکی = میل به نیکی "
در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

قصد
میل مرزی میله هایی که برای علامت مرزی بین دو کشور در زمین کاشته میشود
ارزو
در زبان لری بختیاری به معنی
نظر. لازم. احتیاج. می خواهی
هر چه میل خوت بو؛هرچه نظر
خودت باشدmael
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)