میخ زدن


    nail

مترادف ها

tack (فعل)
ضمیمه کردن، میخ زدن، پونز زدن

peg (فعل)
کوشش کردن، زحمت کشیدن، میخ زدن، میخکوب کردن محکم کردن

nail (فعل)
زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن، بدام انداختن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن

stud (فعل)
اراستن، پر کردن، نشاندن، مرصع کردن، میخ زدن

پیشنهاد کاربران