میانه روی

/miyAneravi/

    golden mean
    moderation
    modesty
    sobriety
    temperance
    the golden mean
    [rare] economy

فارسی به انگلیسی

میانه روی درصرف مشروبات الکلی
temperance

میانه روی کردن
trim

مترادف ها

moderation (اسم)
ملایمت، اعتدال، میانه روی

temperance (اسم)
اعتدال، میانه روی

پیشنهاد کاربران

اقتصاد ، اعتدال،
حمید رضا مشایخی - اصفهان
اعتدال ، مدارا
حمید رضا مشایخی - اصفهان
تعادل
انصاف
- بر اندازه رفتن ؛ معتدل بودن. میانه روی کردن :
بیزدان گرای و بیزدان پناه
براندازه رو هرچه خواهی بخواه.
فردوسی.
- اندازه نگه داشتن ؛ رعایت حد اعتدال کردن. معتدل بودن : گفت ای پسر اندازه نگه دار کلوا و اشربوا و لاتسرفوا. ( گلستان سعدی ) .
نگه دارم اندازه ٔ هست خویش
درآرم به هر زخمه ای دست خویش.
؟ ( از آنندراج ) .
اعتدال
اعتدال . مدارا