مکی

/makki/

    meccan

مترادف ها

pause (اسم)
وقفه، مکی، سکوت، توقف، درنگ

halt (اسم)
سکته، ایست، مکی، درنگ

intermittence (اسم)
تناوب، نوبت، مکی، فاصله

backset (اسم)
بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود

check (اسم)
حواله، مکی، برات، بوته، چک، بررسی، چک بانک

breather (اسم)
مکی، استراحت

cunctation (اسم)
مکی، تعلل، تاخیر، قصور، تعویق

delay (اسم)
مکی، تعلل، تاخیر

پیشنهاد کاربران

مکی ؛مک، با کسره م، در گویش شهر بابکی نام گیاهی است که به آن شیرین بیان هم می گویند، نام این گیاه ز فعل مکیدن گرفته شده، وریشه ی آن خاصیت درمانی دارد
مکی ( موکی ) در لغت
روستایی در دهستان برکوه، در شهر ریوش از توابع بخش کوهسرخ شهرستان کاشمر در استان خراسان رضوی.