مکش

/makeS/

    aspiration
    suck
    suction

فارسی به انگلیسی

مکش مرگ مایی
foppery

مترادف ها

suction (اسم)
جذب، مک زنی، مکش، عمل مکیدن، جذب به وسیله مکیدن

پیشنهاد کاربران

مَکَش نوعی کته لری است که با برنج زردچوبه پیاز پخته می شود و گاهی آلو سیاه ( اَلی سییَ خرم آبادی ) نیز در آن می ریزند.
مکش یعنی : نکش
چون تو ی گذشته بجای ن ، م ، می گفتند مثلاً بجای اینکه بگن نسپار میگفتند مسپار ⁦👉🏻⁩
در بختیاری به چم تعارف بکار می رود.
مانند{مُکِش} که با آهنگ دستور یا فرمایش می شود ( تعارف بکن ) .
مکش ، تخلیه ( Blow ) [اصطلاح دریانوردی]:کشیدن آب از داخل مخازن با استفاده از هوای فشرده و یا دمیدن هوا و بخار به داخل اگزوزها برای تمییز کردن آنها .