موذی

/muzi/

    noxious
    harmful
    sly
    crafty
    hurtful
    serpentine
    snaky
    impish

فارسی به انگلیسی

موذی گری
slyness, noxiousness, slyness

مترادف ها

mischievous (صفت)
خبیی، شیطان، موذی، بدجنس، بدسگال

shrewd (صفت)
زیرک، زرنگ، حیله گر، با هوش، ناقلا، موذی

cunning (صفت)
زیرک، ماهر، عیار، حیله گر، موذی، مکار

harmful (صفت)
مضر، موذی، پرگزند

noxious (صفت)
مضر، مهلک، موذی، سمی

sly (صفت)
حیله گر، ناقلا، محیل، موذی، کنایه دار، سربتو، ناتو، شیطنت امیز

malefic (صفت)
مضر، حیله گر، شریر، زیان اور، موذی، بدجنس

baneful (صفت)
مضر، مهلک، موذی، زهر الود

insidious (صفت)
موذی، پر از توطئه، دسیسه امیز

hurtful (صفت)
مضر، موذی، پر ازار

snaky (صفت)
موذی، مار مانند، مارسان، ماروار، مار دار

پیشنهاد کاربران

مرموز و حیله گر
آتشپاره
موذ در زبان لکی یعنی ۱. شرارت و بد جنس بودن ۲. موذ کاشتن یعنی با تقلب و بد جنس بازی و نامردی کاری را پیش بردن۳. توز و موذ یعنی دیگران را با بد جنسی و شرارت به جان هم انداختن و دو بهم زدن
خرفستر: در زبان پارسی به جانوران موذی گفته می شود.
( موذی یک واژه تازی است به معنی اذیت کننده. )
موز موز کار علی وا دیار.
آزارنده
Arch
ازار دهنده_عذاب دهنده_عذیت کننده
شعله آتش
مردم آزار و مضر
اذیت کننده
رو مخ
موذی
آذین کننده
آزار دهنده
آزار دهنده
اذیت کردن چون رو مخه
به مگس و پشه میگن موذی موذی یعنی آزار دهننده، رو مخ، بد جنس. . .
دقت شود:موذی با دال ذال به معنای اذیت کننده است اما به رِ زِ می شود موزی که به معنای یک دانه موز است.
کس یا چیزی که اهل اذیت و آزار است.
اذیت کننده

اذیت کننده
Pesky: pesky insects
حشرات موذی
آزار دهنده اذیت کننده
به معنای ازار دهنده و موذیانه یا از همون کلمه موزمار میاید.
واژه اذیت ( اذ ایئت ) از ریشه اذ به معنای آزردگی روان و یا درد و رنج ساخته شده که در سنسکریت به شکل adhi अधि به معنایagony, anxiety, mental pain آمده است. پسوندهای ات و ایئت و آیت پسوندهای آریایی هستند. عرب واژه موذی به معنای اذیتگر را از روی واژه اذیت جعل کرده که هم معنا و همخانواده نیست با واژگان ایرانی موزی و موزکار و موزشکار که به معنای نیرنگباز و چلکار و دغلباز هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

فراموش نکنیم که بیش از هفتاد درصد زبان عربی ایرانی است و نا آگاهی ما نباید سبب کنار گذاشتن واژه های ایرانی یا با ریشه ایرانی شود .

موزمار!
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَرداک ( ارد= اذیت؛ سنسکریت+ پسوند یاتیکی ( = فاعلی ) «اک» )
پیدار pidãr ( پید = اذیت؛ سنسکریت + پسوند «ار» )
خیدانا ( خید= اذیت؛ سنسکریت + پسوند «آنا» )
...
[مشاهده متن کامل]

کِلیژاک ( کلیژ از سنسکریت: کْلیش= اذیت + پسوند «اک» )
پریپار ( پَریپ از سنسکریت: پَریپیدا= اذیت + پسوند «ار» )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)