موجی

/mowji/

    wavy
    undulating
    corrugated
    sinuous
    wavelike

فارسی به انگلیسی

موجی بودن
shell shock

موجی شدن
crinkle

موجی کردن
crinkle

مترادف ها

sinuous (صفت)
مارپیچی، غیر مستقیم، گمراه کننده، موجی، دارای شیارهای موجی

flexuous (صفت)
مارپیچ، پیچاپیچ، نرم، پیچ و خم دار، موجی

wavelike (صفت)
موجی، شبیه موج

flexural (صفت)
نرم، موجی

sinuate (صفت)
موجی، موج دار، دارای حاشیه موجی، کنگره کنگره

پیشنهاد کاربران

در اصطلاحات عامیانه و امروزی به فردی می گویند که اخلاقش ناگهان تغییر می کند
امروز به افرادی میگویند که از موج انفجار منفرجات یا تراکمات کاز بخار یا هیدروژن و یا اکسیژن هوا در یک سیلندر سربسته که ترکیده است آسیب مغزی دیده اند لذا نوعی دیگر منفجره صوتی است که از ترکیب یخ و اب ساخته میشود که انهم جز صلاح های جنگی است و عمدا نوع ساخت آنرا شرح ندادم
پیچ درپیچ