موجودیت

/mowjudiyyat/

    entity
    existence
    subsistence
    existentialism

فارسی به انگلیسی

موجودیت ملی
nationhood

موجودیت نا اشکار
latency

مترادف ها

existence (اسم)
وجود، هستی، موجودیت، زندگی، زیست، بایش

پیشنهاد کاربران

باشندگی
عدالت إنسانی موجُودیّتی ندارد وفقط آرمان برای جذب مُخاطب ضعیف.
لا وجود للعدل ألإنسانی؛ ویبقی شعاراً یحلم به الضعفاءُ.
کیان، هست، هستی، بود، بودن، زیست، نهاد، جاوه، باشش، باشندگی، باشایی، فَرسِتاک، بودتاب
بدعت =نوآوری
اختراع = نواور
بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل /
بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچار ( غنچه آور = چیز جدید ساختن )
موجود = پدید
...
[مشاهده متن کامل]

ناموجود = ناپدید
موجودیت = خویشتن / هویت ( هویت از هو = خو / هود / خود / خویش / خویشتن آمده و ریشه یابی شده ( در خودا / یهودا / هدا و . . . . . همان موجودیت خود را میبینیم )
به نگر غنچ/نوغنچ / غنچار بهترین واژه برای خواندن و درجیدن در جمله های زبان ایرانیست.
این امر یک پدیده بدیع ( غنچ/نوغنچ = جدید ) بحساب می آید.
بدیهیست انجام اینکار بدعت ( غنچ ) گزاری= غنچار شمرده میشود.
بدعت نکن = غنچش/ غنچارش نکن
اختراع / مخترع = نوآفرین
ابداع = نوآوری
مبدا = سرآهنگ ( سر آهنگ = قصد ) = ابتدای قصد و تصمیم / سرلاک = سَر لاک ( جای و مکان ) = مکان مبدا
مقصد = ترآهنگ = ترا آهنگ ( مانند ترابری ) = قصد و منظوری را به جای دیگر بردن و رساندن / تَهلاک = ته لاک ( مانند لاک پشت ) = مکان پایانی
بدو / ابتدا = سر / آغاز / سراغاز

🇮🇷 همتای پارسی: پدیدگی 🇮🇷
✍️ essence
هستمندی/ هست مندی