موجودی

/mowjudi/

    balance
    stock
    inventory
    cash on hand
    bankroll
    equity
    kitty
    supply

فارسی به انگلیسی

موجودی انبار
stock, inventory

موجودی اوراق بهادار
portfolio

موجودی دار کردن فروشگاه
stock

موجودی در حساب بانکی
credit

موجودی شراب
wine cellar

موجودی فروشگاه
stock in trade

مترادف ها

stock (اسم)
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه

supply (اسم)
ذخیره، موجودی، خواربار، اذوقه، لزوم، فرااورده

cash (اسم)
پول نقد، صندوق پول، موجودی، پول خرد

holding (اسم)
دارایی، موجودی، مایملک، ملک متصرفی

پیشنهاد کاربران

موجودی: موجود واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است:
پارندی pārendi ( اوستایی )
" دار و ندار ":موجودی، برای یک معامله می گویند این قدر "دارم"و این قدر " ندارم" تا بتوان خرید وفروش ویا داد وستد را انجام داد.
"داشت" من چقدر است. ویا داراییم و یا دار وندارم چقدر است.
آیا از دیدگاه ادبیات فارسی واژه "موجودی" درست است.
داشت . داشته . اندوخته . . مانده .
( اندوخته. ) . . . به جای موجودی حساب هم میشه استفاده کرد.
( تدارکات ارتش - وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ) موجودی انبار