موجه

/movajjah/

    valid
    admissible
    excusable
    justifiable
    legitimate
    permissible
    good
    acceptable
    well - founded
    well

فارسی به انگلیسی

موجه از نظر استدلال
valid

موجه بودن
admissibility

موجه دانستن
excuse

موجه ساز
vindicator

موجه شمردن
authorize

موجه نشان دادن
justify

موجه نما
plausible, glossy, specious

موجه کردن
legitimize, warrant

پیشنهاد کاربران

توجیه از وجه آمده و توضیح آنرا دوستان دادند اما برابر وجه ؛ روی می شود که از روییدن آمده ( یعنی صورت ؛ سمت ) که بعد ها از روییدن ؛ رویش ( صورت یافته = رشد ) رویا ( روی آ = بسیار صورت یافته = هر آنچه که چند وجه باشد = خیالی ) و . . . ساخته شد پس وجه دقیقا برابر روی است از اینرو
...
[مشاهده متن کامل]

وجه = روی مثال = وجه مشترک این دو = روی مشترک این دو
موجه / توجیه = رویین ( چیزی که روی و وجه و صورت دارد ) و چون همانند رویین تن = چیزی ک تن را صورت میبخشد و میپوشاند و سمت و سو به آن میدهد حالت دفاعی ایجاد میکند میتواند برای توجیه که اثر دفاعی در کلام دارد بهره برداری شود
روییزه = روی ایزه ( برابر is لاتین به چم شدن و هست بکار میرود همچون پاکیزه / دوشیزه و . . . ) = صورت شده ( توجیه و موجه )
اقدام موجه انجام داد = کار رویین انجام داد ( کاری ک اثر دفاعی و قابل قبول در برابر آسیب دارد )
رویش = چند وجهی شدن ک نشان از رشد دارد.
هود را برابر حق میدانیم چرا که خدا در گذشته هودا / هدا خوانده میشده و در یهود = یا هودا / یهوه و هدهد که ندای حق سر میدهد یه هود حق گفته میشود و به حقیقت = فرهود ؛ از اینرو هرچند موجه گونه ای از درستی و راستی می باشد و ما را به حق میرساند اما بهتر است یک واژه کاربرد چند رویه ( وجه ) نداشته باشد تا دچار برداشت اشتباه نشویم .
رویارویی = وجه به وجه = مقابل هم شدن ( نشان دیگری که وجه روی می شود و از روییدن آمده ) = رخ به رخ شدن

تَوْجیهْ /مُوَجَّهْ: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد و متصل نوشته می شود: ( ( توجیهش ( و نه: توجیه اش ) پذیرفتنی نیست ) ) ؛ ( ( و برای غیبت خود عذر موجهی ( و نه موجه ای ) نداشت ) ) . و نیز در حالت اضافه حمزه نمی گیرد. عذر موجه ِ او ( و نه عذر موجّهٔ او ) پذیرفته شد. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص ۱۱۹ )

نیکرو
آبرومند، آبرودار
هوده مند
در کنار برابرهای پارسی یاد شده در بالا در گزاره هایی که بویژه سخن بر سر هوده ( حق ) است، کاربرد آمیخته واژه ی: هوده مند، سزاوارتر است؛ مانند نمونه ی زیر:
. . . پشتیبانی از خواست های کارگران که همگی هوده مندند، کاریایی توده ای و سراسری است.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/12/blog - post_59. html

درگویش تاتی به کفش موجَه میگویند.
رواییده