مهین

/mahin/

    feminine proper name
    greatest
    eldest
    dean
    elder
    lunar
    major
    maximum
    senior

پیشنهاد کاربران

مُهین : حقارت بخش
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
عشق هست مهین زیبایی من ایران این واژه ریشه ی
اوستایی دارد واژه مهین هزار صد درصد فارسی هست و تمام واژه نامه های فارسی گفت شده
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا

...
[مشاهده متن کامل]

قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مهینمهینمهینمهین
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
مهین mahin: این نام در سنسکریت به دو معنی آمده است: 1ـ بزرگ، توانمند، نیرومند. 2ـ شاد، بزمی، جشنی، اهل جشن و شادی.
( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 803 ستون 1 )
مهین : خوار کننده
بززگ؛بزرگترین
پیشنهاد واژه : ( مِهانیدن/مِهاندَن، مِهان، مِهانِش و. . . )
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " مِهینیدن" به چمِهایِ زیر بوده است:
بزرگ کردن، بزرگتر کردن، افزایش دادن، وسعت دادن، وسیع کردن
همچنین واژه یِ " مِهینیشن" به چمِ " افزایش، وسعت، بزرگی، توسعه، بزرگترسازی" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
در واژه یِ " مِهینیدن" که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یدن ) ساخته شده است، " ین" نشانه یِ گذرا/سببی ساز ( Kausativ ) است که این نشانه در زبانِ پارسیِ کُنونی " آن" شده است ( مانندِ خوردن/خوراندن ) ؛ پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " مِهینیدن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" را خواهیم داشت. همچنین بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " مِهینیدن"، " مِهین" بوده است که با تَراگردانی به زبانِ پارسیِ کُنونی واژه یِ " مِهان" را خواهیم داشت.
پس :
مِهانیدن یا مِهاندَن = بزرگتر کردن، افزایش دادن، توسعه دادن، وسیع کردن
اکنون اگر بخواهیم واژه یِ " مِهینیشن" را که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یشن ) ساخته شده است، به زبانِ پارسیِ کُنونی برگردانیم واژه یِ " مِهانِش" را خواهیم داشت؛ چراکه " ین" همانگونه که در بالا گفته شد، در پارسیِ کُنونی " آن" شده است و پسوندِ نامسازِ " یشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در زبانِ پارسیِ کُنونی شده است.
پس:
" مِهانِش"= وسعت، بزرگی، افزایش، توسعه، بزرگتر سازی
کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" همچم و برابر با واژه یِ آلمانیِ " vergr��ern " است و برابر با واژه یِ " enlarge، increase ، magnify " در زبانهای رُمَنیک است.
واژه یِ " مِهانِش" نیز برابر و همچم با واژه یِ آلمانیِ " vergr��erung " است و همچنین برابر با واژگانِ " enlargement، increase ، magnification " در زبانهایِ رُمَنیک می باشد.
پَسگَشت:
1 - رویبرگِ 55 ، 119 و 167 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" نویسنده: "دیوید مک کنزی"

مهینمهینمهینمهین
میهن یعن sorrow
میهن یعنی anathema
مهین یعنی ماه ی ، منصوب به ماه ، مانند ماه ، مثل مهسا و مهسان ، تمام معانی برگرفته از ماه هست و کلمه کاملا ایرانی، ،
میتونه از هم خانواده های ( تهنیت ) و به معنی شادباش هم گفت.
شما با مهین محمد ولی پور ازدواج میکنید خیلی خوشگل است و عاشقش میشه اگه بیان بیا هشترود نصیرآباد سفلی آمدی تو به من خبر بده ممنون از تشکر
مانند ماه. زیباروی
مهین ها ماهند. شیرین و دوست داشتنی و مهربونند و وفادار.
خوار کننده
مهین:
( ( مهین در پهلوی در ریخت مهست mehist بکار می رفته است . ) )
( ( زبان راستی را بیاراسته
خرد خیره کرده ابر خواسته ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )

مهین : معنی مهین: بزرگ تر، بزرگ، بزرگترین ، خوار، زبون، سست .
ماء مهین ؛ آب ضعیف. کنایه از نطفه است. ( از مهذب الاسماء ) :
تبارک اﷲ از آن نقشبند ماء مهین
که نقش روی تو بسته ست و چشم و زلف و جبین.
مهین یعنی بهشت مهین یعنی ماه خدا
مهین ( با تلفظ متداول "مه یین" ma - i:n" )
در گویش دری کاربرد بیشتر دارد و صرفاَ به این معانی:
1 ـ لاغر ـ آدم قد مهین ـ شخص لاغر اندام
2. باریک؛ نازک ـ قلم نوک مهین ـ قلم باریک نوک.
به انگلیسی:
thin
به سویدی ( سوئدی )
smal
مهین یعنی غیرت مردانگی یعنی ابرو وحیایعنی زیباترین نام
عشق. . . وفا. . . صداقت. . . صمیمیمت. . . خونگرمی
هر چی صفت مهینا دارن😉
مهین یعنی beauty moon
مهین یعنی بهترینم
مهین یعنی خوش اندام و
مهین یعنی عشق و وفای من
مهین زنی از جنس لطافت نرمی
مهین زنی سخت کوشش شکست ناپذیر
مهین زنی مهربان
مهین یعنی خودم یعنی زیبا و درخشنده همانند ماه یعنی چشمان مشکی و براق
مهین قیداری ؛ م یعنی ماه ه یعنی هدیه آسمانی ی یعنی یار ن یعنی نفس مهین یعنی آرابلا روبی 28313229
مهین یعنی دوست؛همدم؛وفا؛ایثارگری؛همدل؛ مهربان؛زیبای درون؛عشق؛ پایبندی به همسر؛ وهمه خوبیها ؛ نفس؛ روح و روان؛ زندگی؛ وهمه خوبیهای دنیام
مهین. بزرگی. صبور. با اقتدارو شکست ناپذیر. و مهربان.
در واقع عشق و ایثار من.
مهین تمام زندگی و نفس منه.
مانند ماه
مثل ماه
خوشبختی دروغین
مهین یعنی روشنایی دنیای وفا
مهین یعنی مهربانی
مهین یعنی مادری دلسوز ومهربانودوست داشتنی
زیبارو وماه مانند
مثل ماه
مهین یعنی از ماه . . . . از جنس ماه. . . . زیبا مانند ماه. . .
مهین یعنی ماه
مهین یعنی ماه یعنی بهترین همسریعنی عشق ونفس من همسرعزیزم ماه من دوست دارم
مهین یعنی ماه یعنی بهترین وصبورترین زن دنیا
مانند ماه
مهین یعنی روشن کننده شب. مهین یعنی ماه تابان. مهین همسرعزیزم . مهین. حرف م یعنی مادر خوب حرف هدیه خوب برای عالم حرف ی یعنی یار باوفا وحرف ن یعنی نیایش
مهین یعنی ماه من
مهین یعنیی ماه من. نفس من. همسریکی یدونه من. مهین یعنی صداقت ودرک مهین یعنی تمام هستی من.
به مانند ماه
بزرگترین زیبایی جهان
مهین یعنی واژه صبوری و صداقت
همچون ماه
مهین یعنی عشق و زیبایی
مهین یعنی دختری که عشق و نفس و زندگیمه و میمیرم واسش
تابان مثل ماه
ماه زمینی
ماهین مثل ماه
بهترین . زیبا ترین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)