مهیا کردن


    prepare
    prime
    ready

فارسی به انگلیسی

مهیا کردن در اکتشاف علمی
mount

مهیا کردن در عملیات نظامی
mount

مترادف ها

ready (فعل)
اماده کردن، مهیا کردن، حاضر کردن

unlimber (فعل)
اماده کردن، مهیا کردن

پیشنهاد کاربران

مُهِیْدَن [برامده از مهیا و ـدن]: چیزهای مورد نیاز را از مکان های مختلف آوردن
منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/مهیدن
درساختن
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
لعبتان گلرخ و حوران سیم اندام را
سوزنی سمرقندی
ready somebody/something for something=to make something or someone ready for something SYN prepare
آسَغدَن
فراهم کردن
تیار کردن
فراهم آوردن