مهمل

/mahmel/

    baloney
    bromide
    bromidic
    hogwash
    idle
    nonsense
    pap
    rubbishy
    trashy
    [adj] nonsensical
    neglected
    obsolete
    [rare] undotted (as aletter)
    [n.] nonsense
    idle talk
    piffle

فارسی به انگلیسی

مهمل بافی
making vain and worthless statements, train of idle talks

مترادف ها

nonsense (اسم)
یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی

flapdoodle (اسم)
مزخرف، جو، مهمل

trash (اسم)
مهمل، تفاله، نخاله، اشغال، خاکروبه، جفنگ، زوائد گیاان

fiddle-faddle (اسم)
مزخرف، مهمل

haver (اسم)
چرند، مهمل، دارنده

otiose (صفت)
مهمل، بی سود، بی مصرف، بی حرکت، بی نفع

unworthy (صفت)
مهمل، نا شایسته، نالایق، نا زیبا، نازیبنده، نامستحق

trashy (صفت)
چرند، مزخرف، مهمل، بیهوده، بی ارزش

bad (صفت)
زشت، بد اخلاق، فاسد، مضر، بد، سرهم بند، خراب، نامساعد، شوم، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، ناصحیح، زیان اور، بد خو، مهمل

neglectful (صفت)
سر به هوا، مهمل، غافل، مسامحه کار، غفلت کار

preposterous (صفت)
مضحک، نامعقول، مهمل، غیر طبیعی

meaningless (صفت)
بی معنی، مهمل، مهمل نما

nonsensical (صفت)
چرند، مزخرف، مهمل، مهمل نما

پیشنهاد کاربران

درجواب دوستان بانام
یک نفر و کاربر :
دوستان ابتدا سواد وعلم ادبی وزبان شناسی خودتان را بالا ببرید و سپس درمورد کلمات و واژه ها نظر بدید .
شما از دهخدا حرف می زنید درحالی که حتی دهخدا را نمی شناسید .
مهمل با مه مل خیلی فرق دارد .
مهمل = به ضم م وفتح م دوم
درزبان فارسی ودیگر زبان ها ی ایرانی به معنای //اهمال کاری و سهل انگاری و بی توجهی //است .
مه مل = درزبان لکی به معنای //نوعی بیماری که باعث مرگ ومیر سریع گوسفندان میشد . //
...
[مشاهده متن کامل]

مه =گوسفند در زبلن لکی
مل =مر =میر =مرگ ومیر
نوعی بیماری دام وگوسفندان که باعث مرگ ومیر دام می شد .

متاسفانه فینگلیش خیلی از کلمات را اشتباه مینویسید، لطفا نحوه نوشتار فینگلیش این کلمه رو تصحیح کنید
( mohmel ، یا تلفظ رایج تر آنmohmal درست است. )
سلام به نظرم به جای فینگلیش نویسی تلفظ، بهتره نحوه تلفظ به سبک دهخدا را در اول نشون بدید. مثلا: مهمل [م ُ م َ]. و یا اینکه کامل بنویسید مثلا: مهمل [مُهمِل]. ممنونم از شما
مهمَل= اهمال کار، بی پروا، بی توجه
چرت و پرت، چرند
سخنان پوچ و بی معنی گفتن. . .
گزاف و بیهوده گویی کند.
بیهوده ، بی معنی
کاربرد در جمله :🥘
این قدر مهمل گفت که سررشته ی امور از دستتان رفت
یاوه