متروکه، متروک، منسوخ، کهنه، غیر متداول، از کار افتاده، مهجور
separated(صفت)
مهجور، علیحده
پیشنهاد کاربران
🇮🇷 همتای پارسی: کوچیده 🇮🇷
توجه شود با محجور اشتباه گرفته نشود
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿٣٠﴾ و پیامبر [درقیامت] می گوید: پروردگارا! همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند
بی کس و کوی ؛ بی کس و بی یار و معین و مهجور. ( ناظم الاطباء ) .
چه کنم با که توان گفت که او در کنار من و من مهجورم این بیت مربوط به خدا است.
مهجور از بخت بد : دور افتاده از بد بختی ، انکه به سوی خوشبختی می رود چون اسیری ز بخت خود مهجور رسن از گردنم نمی شد دور ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 503 )