منکر

/monkar/

    denier
    abnegator
    denying
    disowning
    prohibited
    unlawful
    denied
    sin of commission
    [o.s.] denied
    repudiator
    sin of commlssion

فارسی به انگلیسی

منکر ادعا شدن
disclaim

منکر شدن
abjure, backtrack, deny, gainsay, negate, repudiate, contest, controvert, to deny, to repudiate

مترادف ها

denier (اسم)
منکر، انکار کننده

abnegating (صفت)
منکر

denying (صفت)
منکر

repudiating (صفت)
منکر

disowning (صفت)
منکر

پیشنهاد کاربران

منکر. [ م ُ ک َ ] ( ع ص ) ناروا. ( دهار ) . بد و قبیح و ناشایسته و شگفت و امر قبیح که هر که بیند انکار کند و نامشروع به معنی ناشایسته شده. ( آنندراج ) ( غیاث ) . کار زشت و شگفت. ( منتهی الارب ) . کار زشت و شگفت و بد و قبیح و زشت و ناشایسته و ناپسند و نامشروع و هر کار که هرکس بیند انکار کند. ( ناظم الاطباء ) : یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون. ( قرآن 104/3 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت خام و سست.
لبیبی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 46 ) .
گرفتم رگ او داج و فشردمش به دو چنگ
بیامد عزرائل و نشست از بر من تنگ
چنان منکرلفجی که برون آید از زنگ
بیاوردش جانم بر زانو ز شتالنگ.
حکاک ( از لغت فرس اسدی ایضاً ص 280 ) .
طبلی بود که در زیر گلیم می زدند و آواز پس از آن برآمد و منکر برآمد نه آنکه من و یا جز من بر آن واقف گشتندی بدانچه رفت در آن مجلس. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 152 ) . چه بسیار مردم بینم که امر به معروف کنند و نهی از منکر. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 99 ) . به معروف حکم کرد و از منکر بازداشتند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 214 ) .
سعبی تو و منکری ، گر این کار
نزدیک تو صعب نیست و منکر.
ناصرخسرو.
از پس عهد کیومرث کیان تا دور شاه
کارداران فلک آئین منکر ساختند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 114 ) .
پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی خواران به خطای منکر نبرد. ( گلستان سعدی ) . ترا با وجود چنین منکری که ظاهر شد سبیل خلاص صورت نبندد. ( گلستان سعدی ) . نماند از سایر معاصی منکری که نکرد. ( گلستان سعدی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

انکار=چشم پوشی
منکر=چشم پوش
بِدرود!
زشت و یا ناپسند
کتاب ادبیات دوازدهم انسانی
در تعریف اول صفحه:
متضاد منکر: معروف، زشت، ناپسند | معتقد، مؤمن!
اشتباه در نوشتن "زشت ناپسند"!
دقت کنید؛ همه چیز در سایتها وکتابها به درستی تایپ یا نوشته یا محتوی یا تاریخ . . . منتشر نمیشه.
حقوق خواننده کتاب رعایت نمیشه.
از اهل علم وتخصص اطلاعات دریافت کن وبه تکرار مطالب نپسند!
مهدی بارانی
منکر: زشت و ناپسند و قبیح ، کاریست که در عرف و اخلاق و مذهب شایسته و روا نیست و زیان ظاهری و باطنی و دنیوی و اخروی دارد ودر عرف و اخلاق و مذهب انکار شده و درآن باره هشدار داده شده.
عاقبت از دزدها زخمی منکر بر سر او وارد آمده، بیهوش افتاد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ عاقبت سرش توسط دزدها زخمی قوی و نیرومند برداشت.
عاقبت از دزدها زخمی منکر بر سر او وارد آمده، بیهوش افتاد، ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ منکر: زشت، ناپسند، شگفت آور، نیرومند. عاقبت توسط دزدها زخمی قوی به سرش زده شد
معروف؛ عمل به این آیة"أزلی":
"أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی"
مُنکَر؛ گریز از مسئولیّت وعمل به همین آیه مبارکه ( قانون فشرده وأزلی ) .
چون از اول خلقت انبیاء "معروف" بود
أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِما فی‏ صُحُفِ مُوسی
...
[مشاهده متن کامل]

وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّی
أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری
. . .
به واژه "وزر" رجوع کنید.

منکَر: زشت ، ناپسند
منکِر: انکار کننده ، ناباور
زشت. گناه

ناباور
انکار کننده.
زشت و ناپسند.
نفی کننده
زشت، ناپسند
کاری که انجام دادن آن نشانگر رد خدا، پیامبران و قیامت است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)