منوط

/manut/

    depending
    dependent
    subject
    contingent

فارسی به انگلیسی

منوط به
subject

منوط به شرایط زیاد
iffy

منوط بودن
depend, turn

منوط بودن به
consist

منوط کردن
premise, stipulate

پیشنهاد کاربران

منوط:مشروط به، وابسته به
منوط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پسبه pasbe ( سغدی: paşbe )
مَنوُط
مَنوط
مشرط به. . .
در گروِ
منوط:به شرطه. . . . .
به شرط اینکه درصورتیکه
به شرطی که
اعراب گذاری منوط رو به اشتراک بگذارید لطفا
منوط=بر پایه و بر اساس قیودات را منوط میگویند
وابسته به
وابسته با اجازه ولی
به شرط
مبنی بر شرط
متوقف بر
مشروط
منوط به : در صورتِ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)