منوط

/manut/

    depending
    dependent
    subject
    contingent

فارسی به انگلیسی

منوط به
subject

منوط به شرایط زیاد
iffy

منوط بودن
depend, turn

منوط بودن به
consist

منوط کردن
premise, stipulate

پیشنهاد کاربران

واژگان فارسی که چند وجهی می باشند از نگرِ لَزمی ( لفظی ) همانند می باشند .
" بسته . وابسته. بازگشت. بازگشته. بازگرد. بازگردا. بازگرده. واگشت. واگشتا. واگشتانه. واگشتانگی. باگشتانگیانمندی وار. واگشته. واگردا. واگردایی. واگردان. واگردانه. واگردانا. واگردانش. واگردانشی. واگرداشانه. واگردایانه. واگردایی. گرد. گردا. گردایی. گردایا. گرایانه. گرد. گردی: منوط" .
...
[مشاهده متن کامل]

این واژگان نمونه ای از چند وجهی بودن و چند لَزمی بودن واژگان فارسی هستند.
در ادب عرب واژگان باوزنها میباشند.

منوط:مشروط به، وابسته به
منوط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پسبه pasbe ( سغدی: paşbe )
مَنوُط
مَنوط
مشرط به. . .
در گروِ
منوط:به شرطه. . . . .
به شرط اینکه درصورتیکه
به شرطی که
اعراب گذاری منوط رو به اشتراک بگذارید لطفا
منوط=بر پایه و بر اساس قیودات را منوط میگویند
وابسته به
وابسته با اجازه ولی
به شرط
مبنی بر شرط
متوقف بر
مشروط
منوط به : در صورتِ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)