منور

/monavvar/

    illuminated
    bright
    enlightened
    feminine proper name
    aflame
    clear

فارسی به انگلیسی

منور به نور ستارگان
starlit, starry

منور کردن
illuminate, irradiate

مترادف ها

enlightening (صفت)
منور

illuminating (صفت)
منور

پیشنهاد کاربران

آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی رضا خان، اسامی تورکی به اسامی عربی و فارسی تبدیل شده
...
[مشاهده متن کامل]
است . مین اولر با حذف بعضی حروف شده منور عربی ( نورانی، درخشنده، بسیار نورانی ) تبدیل شده است. خدا به پالانی ها لعنت کند.

روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی رضا خان، اسامی تورکی به اسامی عربی و فارسی تبدیل شده است . مین اولر با حذف بعضی حروف شده منور عربی ( نورانی، درخشنده، بسیار نورانی ) تبدیل شده است. خدا به پالانی ها لعنت کند.
منور. [ م ُ ن َوْوَ ] ( ع ص ) روشن. ( آنندراج ) . روشن و تابدار و درخشان. روشن شده و روشن کرده شده. ( ناظم الاطباء ) . باروشنی. بانور. فروغمند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
به روز مبارک به بخت همایون
به عزم موافق به رأی منور.
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی.
چو در تاریک چه یوسف منور مشتری درشب
درو زهره بماند زرد و حیران چون زلیخایی.
ناصرخسرو.
چو بر روی فرعون برده ست موسی
به روی فلک بر ثریا منور.
ناصرخسرو.
با خاطر منور روشن تر از قمر
ناید به کار هیچ مقر قمر مرا.
ناصرخسرو.
گشتم از او باز سوخته چو عطارد
او شد ازپیش من چو مهر منور.
مسعودسعد.
ای منور به تو نجوم جلال
وی مقرر به تو رسوم کمال.
رشیدالدین وطواط.
در طشت آب دید توان ماه عید و من
در طشت خون بدیدم ماه منورش.
خاقانی.
چون محرم این غم سمع تست و منور این حجره شمع تو. . . . در تمهید اعذار مبالغتها نمایی. ( سندبادنامه ص 169 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

منوَر = شیده
پرتُوَک:منور
ضیاگستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) ضیاپاش . روشنائی بخش . ( آنندراج ) :
گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شود
گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود.
فرخی .
ظل ّ طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شد
آفتاب ِ شرف و حشمت و سلطان شرف .
سوزنی .
نوردار. ( نف مرکب ) روشن. منور :
چو کردی چراغ مرا نوردار
ز من باد مشعل کشان دور دار.
نظامی.
نوار. [ ن َوْ وا ] ( ع ص ) پرنور. نورانی :
وآن کز او روشنی پدید آید
روشن و گردگرد و نوار است.
ناصرخسرو.
نورانی. . . . روشنایی. . . . . پرنور. . . . . نورافکن. . . .
ثاقب
یَا مُنَوِّرَ النُّورِ : ای روشنی دهنده نور ، ، اى روشنی بخش نور .
منور = مُنَوِّرَ به معنی روشنی دهنده یا روشنی بخش .
فراز 47 دعای جوشن کبیر :
( 47 ) یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ
...
[مشاهده متن کامل]

( 47 ) اى روشنی نور، اى روشنی بخش نور ، اى آفریننده نور، اى گرداننده نور، اى به اندازه ساز نور، اى روشنی هر نور، اى روشنایی پیش از هر نور، ای روشنایی پس از هر نور، اى روشنایی بر فراز هر نور، اى نورى که همانندش نورى نیست.

منیر : منیر از اسم های خداوند است . منیر : روشنی دهنده
منور : منور از اسم های خداوند است . مُنور : روشن کننده
کلمه "منیر" و "منور" در آبادیس به روشن و درخشان ترجمه میشود. این غلط است. معنی این دو واژه از نظر دستوری متفاوت است.
"منیر" چیزی است که از نیروی خود میدرخشدو منوّر چیزی است که چیزهای دیگر را درخشان میکند.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلاً خورشید هم به نیروی خود درخشان است و هم کرات دیگر را روشن میکند، مثلاً زمین را و ماه را.
پس "منیر" بمعنی درخشان، روشن و نورانی است و "منوّر" بمعنی درخشاننده، روشن کننده و نورانی کننده است

منور : /monavvar/ مُنور ( عربی ) 1 - روشن، درخشان، نورانی؛ 2 - ( به مجاز ) روشن فکر. اسم منور مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)