subtract, deduct, take
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
منهای، منها، علامت منفی
کاهش، منها، تفریق
پیشنهاد کاربران
طبیعت : بوم "بوم در فارسی کهن و پهلوی به معنای زمین، سرزمین، جای زندگی آمده است. این واژه بعدها در ادبیات کلاسیک به مفهوم محیط زیست یا طبیعت هم گسترش یافته است.
نمونه های کاربردی از شاهنامه:
وقتی فردوسی از �بوم� سخن می گوید، معمولاً اشاره به سرزمین پهناور، دشت و کوه و زمین های قابل زندگی دارد، که بخشی از طبیعت محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
مثلاً در توصیف شهرها، سرزمین ها، دشت ها یا جایگاه حیوانات و انسان ها، واژهٔ �بوم� دیده می شود. "
طبیعی : خودسرشت / بوم گونه "1️⃣ خودسرشت - معنی: چیزی که فطری، ذاتی، طبیعی و ساختهٔ دست انسان نیست. نمونه ها: این رفتار او خودسرشت است و قابل تغییر با آموزش نیست. مهارت کودک در زبان آموزی تا حدی خودسرشت است.
میل به شادی در انسان ها خودسرشت است. 2️⃣بوم گونه - معنی: چیزی که مرتبط با محیط زیست، زمین، سرزمین یا طبیعت باشد. نمونه ها: این جنگل و دشت ها جلوه ای بوم گونه دارند. زندگی حیوانات در این منطقه کاملاً بوم گونه است. باغ و مراتع اطراف شهر، زیبایی بوم گونه به شهر می بخشند. "
نمونه های کاربردی از شاهنامه:
وقتی فردوسی از �بوم� سخن می گوید، معمولاً اشاره به سرزمین پهناور، دشت و کوه و زمین های قابل زندگی دارد، که بخشی از طبیعت محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
مثلاً در توصیف شهرها، سرزمین ها، دشت ها یا جایگاه حیوانات و انسان ها، واژهٔ �بوم� دیده می شود. "
طبیعی : خودسرشت / بوم گونه "1️⃣ خودسرشت - معنی: چیزی که فطری، ذاتی، طبیعی و ساختهٔ دست انسان نیست. نمونه ها: این رفتار او خودسرشت است و قابل تغییر با آموزش نیست. مهارت کودک در زبان آموزی تا حدی خودسرشت است.
میل به شادی در انسان ها خودسرشت است. 2️⃣بوم گونه - معنی: چیزی که مرتبط با محیط زیست، زمین، سرزمین یا طبیعت باشد. نمونه ها: این جنگل و دشت ها جلوه ای بوم گونه دارند. زندگی حیوانات در این منطقه کاملاً بوم گونه است. باغ و مراتع اطراف شهر، زیبایی بوم گونه به شهر می بخشند. "
منها: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پسیز pasiz ( سغدی: پسِذ paseż )
پسیز pasiz ( سغدی: پسِذ paseż )
واژه منها
معادل ابجد 96
تعداد حروف 4
تلفظ menhā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مِ ) [ ع . ]
آواشناسی menhA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 96
تعداد حروف 4
تلفظ menhā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مِ ) [ ع . ]
آواشناسی menhA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
پیشنهادِ واژه :
برابرِ پارسیِ واژه یِ اروپاییِ " Subtraktion " یا " تفریق" ، واژگانِ " کم کرد، واکاست" می شود.
نمونه:
Subtraktion von Ordinalzahlen ( آلمانی ) = کم کردِ اعدادِ ترتیبی یا واکاستِ اعدادِ ترتیبی.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین در برخی جاها می توان از واژگانِ " واکاهِش، واکاهی" بهره جست.
برابرِ پارسیِ واژه یِ " تفریق کردن، منها کردن" یا " subtrahieren ، abziehen " در زبانِ آلمانی، واژه یِ " واکاستن یا واکاهیدن" می شود.
افزون بر " واکاستن"، ما می توانیم به جایِ واژه یِ " تفریق کردن" از "واکاهی کردن" بهره بگیریم.
چرا پیشوندِ " وا" ؟
چون پیشوندِ " وا" افزون بر اینکه عملگری برایِ " جدا کردنِ چیزی ( ازهمان چیز ) " می باشد، عملگرِ پیشوندیِ " از" نیز می باشد؛ ما در تفریق، چیزی را " از " چیزی کم می کنیم یا چیزی " از" همان چیز کم می شود، از همین رو از پیشوندِ " وا" بهره می جوییم و نیاز به یادآوری است که پیشوندِ " وا" نقشِ کارکردیِ یکسانی با پیشوندِ " ab" در زبانِ آلمانی دارد و همانگونه که در بالا گفته شد، آلمانی ها به " تفریق کردن "، "abziehen ( von ) " می گویند که دارایِ پیشوندِ " ab" و کارواژه یِ " ziehen" به چمِ " کِشیدن" است.
( برایِ بررسیِ بیشتر به پانوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "وا" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
نکته:
واژگانِ پیشنهادیِ شما برایِ " تفریق کردن، منها کردن" نیز بهتر است که دارایِ پیشوندِ " وا " باشد تا کارکردِ " جدایِش و تفریق" را به زیبایی برساند ( وا . کارواژه ) .
برابرِ پارسیِ واژه یِ اروپاییِ " Subtraktion " یا " تفریق" ، واژگانِ " کم کرد، واکاست" می شود.
نمونه:
Subtraktion von Ordinalzahlen ( آلمانی ) = کم کردِ اعدادِ ترتیبی یا واکاستِ اعدادِ ترتیبی.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین در برخی جاها می توان از واژگانِ " واکاهِش، واکاهی" بهره جست.
برابرِ پارسیِ واژه یِ " تفریق کردن، منها کردن" یا " subtrahieren ، abziehen " در زبانِ آلمانی، واژه یِ " واکاستن یا واکاهیدن" می شود.
افزون بر " واکاستن"، ما می توانیم به جایِ واژه یِ " تفریق کردن" از "واکاهی کردن" بهره بگیریم.
چرا پیشوندِ " وا" ؟
چون پیشوندِ " وا" افزون بر اینکه عملگری برایِ " جدا کردنِ چیزی ( ازهمان چیز ) " می باشد، عملگرِ پیشوندیِ " از" نیز می باشد؛ ما در تفریق، چیزی را " از " چیزی کم می کنیم یا چیزی " از" همان چیز کم می شود، از همین رو از پیشوندِ " وا" بهره می جوییم و نیاز به یادآوری است که پیشوندِ " وا" نقشِ کارکردیِ یکسانی با پیشوندِ " ab" در زبانِ آلمانی دارد و همانگونه که در بالا گفته شد، آلمانی ها به " تفریق کردن "، "abziehen ( von ) " می گویند که دارایِ پیشوندِ " ab" و کارواژه یِ " ziehen" به چمِ " کِشیدن" است.
( برایِ بررسیِ بیشتر به پانوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "وا" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
نکته:
واژگانِ پیشنهادیِ شما برایِ " تفریق کردن، منها کردن" نیز بهتر است که دارایِ پیشوندِ " وا " باشد تا کارکردِ " جدایِش و تفریق" را به زیبایی برساند ( وا . کارواژه ) .
تفریق
تفاضل
مِن به معنای از هستش و ها هم ضمیر غایب است که می شود آن پس منها به معنای از آن است
کاهش ، کم کردن از عدد
کم کردن از عددی
کم کردن ( در عدد ) ، منهی کردن
کم کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)