منقول ( جابجا شده چیز یا سخن ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ویهزیک vihzik ( مانوی: vihez با پسوند پهلوی یک ) .
ویهزیک vihzik ( مانوی: vihez با پسوند پهلوی یک ) .
سلیم
منقول: واژه ای اربی و برابر با گفته شده ست در فارسی ست.
منقول: واژه ای اربی و برابر با گفته شده ست در فارسی ست.
نقل پذیر. [ ن َ پ َ ] ( نف مرکب ) منقول . که قابل انتقال و جابه جا کردن است .
واژه منقول برابرش واژه پارسی ترابردی میباشد و فردید از آن مال یا دارایی یا کالایی هست ک ویژگی جابجایی و ترابرد را داشته باشد
نقل شده و روایت
در حقوق مدنی اموال ( منقول ) به اشیایی که نقل آن از محلی به محلی دیگر ممکن باشد بدون این که به مال یا محل آن خرابی وارد آید .
این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى از واژه هاى بَریک Barik ( پهلوى: بُرده شده ، بُردنى ) و درمعناى دیگر از گفتیک - گفتگ - گوییک Goftik - Goftag - guyik ( به ساختار پهلوى : گفته شده ، نقل شده ، منقول ) و جامنونیکJamnunik - Jamanunik ( پهلوى: گفته - بیان - اظهار شده )
... [مشاهده متن کامل]
بهره جست. در پهلوى جامنونتنJamnuntan - Jamanuntan : گفتن ، بیان - اظهار - نقل - عرض کردن . . جامنونJamanun - Jamnun: گفتار ، سخن ، صحبت ، اظهار ، عرض
... [مشاهده متن کامل]
بهره جست. در پهلوى جامنونتنJamnuntan - Jamanuntan : گفتن ، بیان - اظهار - نقل - عرض کردن . . جامنونJamanun - Jamnun: گفتار ، سخن ، صحبت ، اظهار ، عرض