جدا، سوا، حمید رضا مشایخی - اصفهانجدا شده - زایل گشتهفَک = جدا کردنمُنفَک = جداشدهپراکنده، جدا، سوا، منتزع، کنده، منفصل، منقطع، دور، غافلاین واژه عربی است و پارسی آن این است:یوتیک ( پهلوی؛ یوت= جدا + پسوند پهلوی مفعولی «یک» )+ عکس و لینک