منعکس شدنreflectمنعکس شدن دوباره صداreechoمنعکس شدن صداreverberate, echoمنعکس شدهreflectionمنعکس شوندهreflectiveمنعکس کردنimage, mirror, reflect, retortمنعکس کردن دوباره صداreechoمنعکس کردن صداecho, reverberateمنعکس کنندهreflective, reflector
منعکس سازد : وانماید. بازنماید. وانمود کند. بانمود گردان. جلوه گر سازد. وانمایش. بازنما. وانما. وانمای. باوانمود. بازوانماید. باوانمودگر. باوانمودکن. بازوانمودش. بازوانمودشها. بازنشان ها. ش. ان. دن. جلوه کردن.انعکاس یافته، پدیدار، نمودار، ثبت شده+ عکس و لینک