منظومه

/manzume/

    versified story
    poem
    system

فارسی به انگلیسی

منظومه شمسی
solar system

مترادف ها

system (اسم)
دستگاه، جهاز، ترتیب، نظم، رشته، سبک، سلسله، روش، منظومه، اسلوب، نظام، سیستم، همست، همستاد، قاعده رویه

poem (اسم)
نظم، شعر، منظومه، چکامه، چامه

epopee (اسم)
حماسه، منظومه، شاهنامه، اشعار حماسی، شاعر اشعار حماسی، رجز

پیشنهاد کاربران

از نظم و انضباط میاد
مثلا منظومه شمسی؛ مجموعه سیاراتی که بطور منظم در محور خود و ستاره شان در حال گردش هستند.
system
راژمان
منظومه شمسی : راژمان خورشیدی
( حیدر ملایری )
داستان سرود
سامانه
بجای �منظومه شمسی� می توان �سامانه ی خورشیدی� بکار برد. ( برگرفته از پی نوشت �دیواری به نام ”حدّ“ و برخی چشم اندازهای آینده�، ب. الف. بزرگمهر، ۲۳ شهریور ماه ۱۳۹۳ )
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_65. html

به معنای شعری که به نظم آمده باشد. به آثاری گفته میشود که در قالب داستانی و شعری هستند.
سامانه خورشید
سامانه