منظور

/manzur/

    aim
    destination
    end
    idea
    intent
    intention
    notion
    object
    objective
    point
    purport
    purpose
    [n.] aim
    expectation
    [adj.] provided for
    considered
    intended
    sense

فارسی به انگلیسی

منظور اصلی
agenda, philosophy

منظور داستان
nub

منظور داشتن
calculate

منظور شده
included, inclusive

منظور نشده
unconsidered

منظور نکردن
discount

منظور واقعی
spirit

منظور کردن
allow

مترادف ها

meaning (اسم)
معنی، منظور، مقصود، مراد، مفهوم، مفاد، فحوا، ارش

end (اسم)
حد، پا، اتمام، سر، عمد، خاتمه، منظور، مقصود، مراد، نوک، طره، راس، پایان، انتها، فرجام، ختم، سرانجام، ختام، عاقبت، آخر، غایت، انقضاء

objective (اسم)
هدف، منظور، مقصود

aim (اسم)
راهنمایی، عمد، هدف، منظور، مقصود، جهت، مراد، مرام، حدس، گمان، رهبری، مقصد، نشان

purpose (اسم)
عمد، هدف، منظور، مقصود، مراد، نیت، قصد، سعی، عزم، غرض

intent (اسم)
معنی، عمد، منظور، مرام، نیت، قصد، فکر، مفاد، تصمیم

intention (اسم)
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض

goal (اسم)
هدف، منظور، مقصود، مقصد، دروازه، دروازه بان

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
آیَفتayaft:مراد، منظور، مقصود
کَرکام = منظور و مقصود
نگره های فارسی🇮🇷 برابر واژه🇸🇦
فردید - "فردید او آشکار بود. "
نگرش - “نگرشم از این حرف، تشویق کردنت بود. ”
پیداک - “پیداکم از این حرف واضحه. ”
باوند - “باوندم اینه که نباید تسلیم بشی. ”
...
[مشاهده متن کامل]

آیدا - “آیدام از این توضیح کاملاً روشنه. ”
آماج - “آماجم از این نصیحت، موفقیت توئه. ”
نمود - “نمودم از این گفته کاملاً مشخصه. ”
راگفت “راگفتم اینه که باید عجله کنی. ”
دلنمود - “دلنمودم از گفته هام مشخصه. ”
فراگو - “فراگوم اینه که باید منظم باشی. ”
پندار - “پندارم از این توضیح همینه. ”
دلنما - “دلنمام اینه که باید جدی باشی. ”
خواست/خواسته - “خواستم اینه که کوشا و کاراتر درس بخونی. ”
آیگان - “آیگانم از این گفتار روشنه. ”
فرنمود - “فرنمودم از این گفتگو کاملاً واضحه. ”
رایکرد - “رایکردم از این نکته همینه. ”
دیداور - “دیداورم از این نکته مشخصه. ”
آیم - “آیمم اینه که باید تلاش کنی. ”
نهاد - “نهادم از این گفته همینه. ”
آرم “آرمم کمک به تو بود. ”
پند - “پندم واضحه، وقت کمه. ”

ما در پارسی "یازیدن" را داریم که برابر "قصد کردن، اراده کردن" داریم که بن کنونی اش "یاز" است.
با افزودن پسوند "ه" به این بن کنونی، واژه ای در پیوند ( =مرتبط ) با "قصد کردن" ساخته می شود که در اینجا، ما آنرا "قصد، منظور" میگیریم.
...
[مشاهده متن کامل]

پس واژه "یازه" ساخته شد که برابر "منظور، قصد" است. گرچه میتوانیم خود "یاز" را نیز برابر "قصد" بگیریم.
بِدرود!

مورد نظر
مقصود
منظور کردن=ثبت کردن
نگریده
نگریسته
فردید
مَنظور: خواست، خواسته، آرمان، نگاه، انگیزه
🇮🇷 همتای پارسی: نگریسته 🇮🇷
یا نگریده
واژه منظور
معادل ابجد 1196
تعداد حروف 5
تلفظ manzur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی manzur
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
میشه واژه "دید" یا "نشان/نشانه" رو جایگزین کرد
میشه واژه "اشاره" رو به کار برد
مقصود و چیزی که فرد انتظار وقوعش را می کشد.
کوردی: مَبَست 💪
یعنی قصد
آهنگ
کامه . نگر . پیام. مانک.
گفته ای را ابراز کردن
قصد ؛مفهوم؛ هدف؛ خیال؛ مراد
میشود به جای منظور از /نگاه/ و /نِگَر / نیز بکارگیری کرد
نِگَرداشت یا نگاه گری هم میشه بکار برد
تلگرام ما
@parsik
منظور
این واژه نام کُنیده ( اسم مفعول ) ریشهء نَظَرَ و این خود ستاک " نِگَر" پارسی است که اَرَبیده شده است و از آن در زبان اَرَبی واژه های دیگری شکافته ، شقّیده یا مُشتَق گردیده :
نَظَر، ناظِر ، مَنظور ، اَنظار ، اِنتظار ، مُنتَظِر ، نِظارَت ، مَنظَر ، مَنظَره ، نَظیر ، . . .
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژه همسنگ با اَرَبی در پارسی :
نِگَریستَن ، نِگَریدن و نِگَراندن است و مَنظور = نِگَریسته یا نِگَریده خواهد ( خاهَد ) بود و دیگر برساخته ها چنین اَند :
نِگَر ، نِگَره ، نِگَرا ، نِگَرو ، نِگَران ، نِگَرَن ، نِگَرَند ، نِگَرَنده ، نِگَرَک ، نِگَراک ، نِگَرال ، نِگَریل ، نِگَرمان ، نِگَرگار ، نِگَرگَر ، نِگَرجه ، نِگَرَنگ ، نِگَرِش ، نِگَرِشمَند ، نِگَرِشگَر ، نِگَرِشوَر ، نِگَرِشگاه ، نِگَرِشکَده
نِگَریست ، نِگَریسته ، نِگَریستِگی ، نِگَریستار ، نِگَریستمان، نِگَریستگاه ، نِگَریستگَر
نِگَرید ، نِگَریده ، نِگَریدِگی ، نِگَریدار ، نِگَریدمان ، نِگَریدگاه ، نِگَریدگَر
بایا به گفتن است که خود ستاک یا ریشه ء نِگَر یک واژه ء آمیخته است :
نِگَر : نِ - گَر
نِ = پیشوند : به سوی پایین و زیر
گَر = دیدن ، نِگاه کردن ، سِی کَردَن ( سِییدن )
روی هم رفته نگریستن : به سوی یا تَرَف پایین نگاه کردن است.

مراد
نگریده ( زیر "ن" - زبر "گ" )
خواسته
( = هدف، قصد ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
لَکشَن ( سنسکریت: لَکشَنا )
سیکال ( پهلوی )
توجه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)