منظر

/manzar/

    appearance
    look
    countenance
    aspect
    apparition
    complexion
    prospect
    sight
    visage

مترادف ها

countenance (اسم)
سیما، منظر، رخ، لقاء، قیافه

face (اسم)
نما، منظر، سطح، صورت، رخ، لقاء، قیافه، چهره، رو، وجه، قبال، رخسار

physiognomy (اسم)
فراست، سیما، منظر، صورت، چهره، قیافه شناسی، سیما شناسی

sight (اسم)
بینایی، نظر، هدف، منظر، دیدگاه، جلوه، قیافه، چشم، دید، بینش، منظره، تماشا، باصره، قدرت دید، الت نشانه روی

appearance (اسم)
ظهور، سیما، نمایش، ظاهر، پیدایش، ظواهر، نمود، منظر، فرم

aspect (اسم)
وضع، سیما، نمود، منظر، صورت

phantom (اسم)
خیال، شبح، روح، منظر، ظاهر فریبنده

perspective (اسم)
بینایی، منظر، روشن بینی، دید، مال اندیشی، چشم انداز، منظره، لحاظ، جنبه فکری، سعه نظر، مناظر و مرایا، تجسم شی، خطور فکر

image (اسم)
منظر، تصور، شکل، تصویر، تمثال، شمایل

facet (اسم)
منظر، بند، شکل، صورت کوچک، سطح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی

visage (اسم)
سیما، نما، منظر، صورت، رخ، چهره، رو، رخسار

phase (اسم)
وضع، منظر، صورت، پایه، مرحله، لحاظ، فاز، وجهه، دوره تحول و تغییر، اهله قمر

guise (اسم)
منظر، لباس مبدل، تغییر قیافه، ماسک، لفافه

spectrum (اسم)
بینایی، خیال، شبح، منظر، طیف، رنگ های مریی در طیف بین

facies (اسم)
منظر، صورت، رخساره، عبارت مشخص یک طبقه

fantom (اسم)
خیال، شبح، روح، منظر، ظاهر فریبنده

پیشنهاد کاربران

صحنه
خدایا افرادی را که در منظر و همگروهی با آنها دوست داشتنی هستم بیابم و از کانون محبت آمیزی که ایجاد میشود رشد و پیشرفت کنم .
منظرمنظرمنظر
نظر ، دیدگاه ، چشم انداز
منظری خالی از جذبه
منظر : دریچه و جایی که آنجا نشینند و به اطراف نگاه کنند .
شصت پایه رواق منظر او
کرده جای نشست بر سر او
پیشخانه و ایوان منظر آن کوشک شصت پله داشت و بر بالای کوشک قرار گرفته بود .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص482 )