منطبق

/montabeq/

    conforming
    applicable
    coincident

فارسی به انگلیسی

منطبق بودن
coincide

منطبق کردن
reconcile

مترادف ها

coincident (صفت)
منطبق، همرویده، واقع شونده در یک وقت

coinciding (صفت)
منطبق

congruous (صفت)
در خور، منطبق، متجانس

پیشنهاد کاربران

همخوان،
گاهی می توان از این واژه به جای منطبق بهره گرفت و از همخوانی به جای انطباق.
برهم نِهی: انطباق.
نهاده شدن بر: الانطباق علی.
نهاده شده بر: المُنطبِق علی.
نهاده شدن هر یک بر دیگری: انطباق اَحدهما علی الآخر.
پارسی را پاس بداریم، پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
برهم نهادن: انطباق.
نهاده بر: منطبق بر.
برهم نِهی: انطباق.
بسیار دیده ام که برای �انطباق� از �برهم نهادن� بهره برده شده است. در نگاه من برابرواژه ی شایسته ای است: )
پارسی را پاس بداریم.
همنهشت