لری بختیاری
ور کار ویدن، رهدن ری کار، گِر وُیدن:منصوب شدن
منصوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویشکت viŝket ( سغدی: viŝkestc )
گماشته، گمارده ( دری )
"گذارده"
گذارده شدن= منصوب شدن
حال داشتن
متضاد ها رو هم اضافه کنید ممنون
گزینش شده
منصوب کردن=برگزیدن، برگماردن
منصوب کن= برگزیند، برگمارد
برپا شده . روی پای خودش ایستاده . جون گرفته
منسوب از نسبت گرفته شده و به معنای نسبت داده شده و وابسته است
منصوب از هم آواهای این واژه و به معنای گماشته است ( این واژه از نصب می آید )
انتخاب شده
تعیین
برقرار شده
آن که برای انجام کاری به مقامی گماشته شده است ، نصب کرده شده
کاربرد در جمله : 🥎🥎🥎
خواجه احمد به وزارت منصوب شد ( زبان 85 )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)