منشعب شدن


    fork
    part
    radiate
    ramify

فارسی به انگلیسی

منشعب شدن از حزب
split

منشعب شدن از دسته
split

منشعب شدن از یک نقطه در جهت های مختلف
diverge

مترادف ها

branch (فعل)
منشعب شدن، شاخه دراوردن، شاخه شاخه شدن، گل و بوته انداختن، مشتق شدن، جوانه زدن، براهجدیدی رفتن

divaricate (فعل)
دوشاخه شدن، منشعب شدن، از هم جدا شدن

fork (فعل)
منشعب شدن، جند شاخه شدن، مثل چنگال شدن

ramify (فعل)
منشعب شدن، شاخه شاخه شدن، منشعب کردن، شاخه دادن، شاخه بستن

furcate (فعل)
منشعب شدن، از هم شکافته شدن

پیشنهاد کاربران