منش گشتن ؛ منش زدن. ( ناظم الاطباء ) . حالت تهوع و دل به هم خوردگی [ : امرود] تشنگی و منش گشتن بنشاند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . در جمله بادنجان معده را نیک است و منش گشتن بازدارد و سر و چشم را بد باشد. (
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ذخیره خوارزمشاهی ) . انگبین معده را بگزد و منش گشتن آرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . علامتهای سوءالمزاج در عسرالبول. . . آن است که نبض و نفس صغیر و متواتر شود و روی زرد شود و منش گشتن خیزد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . بیشترین مردمان که اندر کشتی شوند منش گشتن و قی بر ایشان پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . هر گاه خون در مثانه یا در امعاء بسته شود. . . رنگ روی زرد شود. . . و منش گشتن خیزد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . رجوع به منش گردا شود.