منسوخ شدن


    die

پیشنهاد کاربران

منسوخ شدن ؛ محو شدن. باطل شدن. متروک شدن. ور افتادن. از رواج و تداول افتادن :
مشهور شد از رایت اوآیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنه دجال.
ابوالفرج رونی ( دیوان چ پروفسور چایکین ص 77 ) .
منسوخ شد به گیتی زین داستان و قصه
...
[مشاهده متن کامل]

هم قصه سکندرهم داستان دارا.
امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 5 ) .
با فتحنامه ها و ظفرنامه های تو
مدروس شد حکایت و منسوخ شد سمر.
امیر معزی.
منسوخ شد از دهر و بازآنکه خداوند
مر علم ترا ناسخ تأثیر وبا کرد.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 72 ) .
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دونام مانده چو سیمرغ و کیمیا.
عبدالواسع جبلی.
از همت رفیع تومنسوخ شد همم
با سیرت بدیع تو مذموم شد سیر.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 189 ) .
منسوخ شد چو دولت فرزانگان نیاز
معدوم شد چو نعمت آزادگان فقیر.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 219 ) .
منسوخ شد ز لوح کرم آیت امید
معدوم شد ز درج شرف گوهر ثمین.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 300 ) .
در نسخ عطارد از حروفت
منسوخ شد آیت وقوفت.
نظامی.
باز شب منسوخ شد از نور روز
تا جمادی سوخت زآن آتش فروز.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 75 ) .
جمله ادیان و ملل به ظهور دین او منسوخ شد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 44 ) .

ورافتادن
برافتادن