سلیم
منسوخ: نیست شده
منسوخ واژه ای است تازی ( عربی ) که همتاهای گوناگونی را میتوان برای آن در نگر گرفت. ولی از این ها هم میتوان بهره برد:
از دور بیرون ( خارج ) شده
از کار افتاده
کنار گذاشته شده
از مد افتاده
از کار افتاده / از میان رفته
از کار انداختن / از میان بردن بجای منسوخ کردن
نمونه:
پرولتاریا با در دست گرفتن نیروی دولتی، دولت را چونان ( به عنوان ) دولت از کار می اندازد / از میان می برد ( منسوخ می کند ) .
فسخ وباطل شده
ور افتاده= منسوخ= رواگ افتاده، بر رواگ، ور رواگ، برروامند، ناروا، آهیشا،
ازمیان رفته، ورافتاده، پوچ شده، گول، برافتاده، ناتوان، شکسته، ور رده،
کناررفته، کناریک
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
ناروا /نارَوا/ ( :غیرمجاز ) ، برافتاده /بَراُفتاده/، ورافتاده /وَراُفتاده/، کنار رفته، کنار گذاشته
نا هم سان ( :متضاد ) : روا /رَوا/ ( :مجاز )
برافتاده، ورافتاده، کنار رفته، کنار گذاشته
منسوخ یعنی از درجه اعتبار ساقط شده
و معمولا برای قانونی بکار میرود که با آمدن قانونی تازه تر از اعتبار افتاده باشد.
برای اسناد معتبر مانند پول و سند و قرارداد هم بکار میرود. مثلا واحد پول آلمان مارک بود اما با آمدن پول واحد اروپایی، مارک منسوخ شد و یورو معتبر است.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین آیات منسوخ در قرآن به آیاتی گفته میشود که زمانی معتبر بودند اما با آمدن آیات ناسخ، از درجه اعتبار ساقط شده اند و دیگر نباید بر طبق آنها رفتار کرد.
مثال: لا اکراه فی الدین ( هیچ اجباری در دین نیست )
این آیه منسوخ شد با آمدن آیاتی مثل:
( و لن یقبل من احد الا اسلام = و هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست! )
outmoded
و اگر بخواهیم معادی اضافه کنیم
آن رایج است که خود کلمه ای است عربی
[عربی]
از نسخ عربی هست
به معنی از کار افتاده و نابود شده و یا تغییر پیدا کرده
همین کلمه خوب هست معادل ندارد
عدالت کور
برافتاده. [ ب َ اُ دَ /دِ ] ( ن مف مرکب ) افتاده. || منسوخ. دمده. ورافتاده. || مغلوب و ناتوان. ( آنندراج ) . مغلوب و عاجز و ناتوان. ( ناظم الاطباء ) :
برقع عارض تو عافیت دلها برد
عافیت بار برافتاده دور قمر است.
سلمان ( آنندراج ) .
|| مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود.
سخیف، کم عقل ، ابله، احمق، بله، دیوانه، سفیه، کم خرد، گول، نادان، ناقص العقل در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
آهیشا: از مد رفته، از بین رفته، نسخ شده ، باطل شده
نا روا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)