لنگ
دستار
دستمال
عمامه
طاس و مندیل و گل از التون بگیر
تابه گرمابه رویم ای ناگزیر
✏ �مولانا�
دستار
دستمال
عمامه
طاس و مندیل و گل از التون بگیر
تابه گرمابه رویم ای ناگزیر
✏ �مولانا�
مَندیل:دستمال سر، دستار،
نمونه:پیرمرد غر شمال بامندیلی زرد وریش حنایی. . . به کار پرداخت. ( کلیدر، ج۶ص۱۷۶۱ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:پیرمرد غر شمال بامندیلی زرد وریش حنایی. . . به کار پرداخت. ( کلیدر، ج۶ص۱۷۶۱ )
محمدجعفر نقوی
مِندیل/ mendil : شالِ سرپیچ
مانند: نادعلی به صدا برگشت. مردی ریز نقش، کنار شانه ی قدیر ایستاده بود. مندیلی به دور سر پیچیده داشت . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: نادعلی به صدا برگشت. مردی ریز نقش، کنار شانه ی قدیر ایستاده بود. مندیلی به دور سر پیچیده داشت . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
مندیل/ mendil : شالِ سرپیچ.
مانند: پیشانی اش زیر مندلی سبز و چرکمُر دش عرق کرده. . .
محمود دولت آبادی
مانند: پیشانی اش زیر مندلی سبز و چرکمُر دش عرق کرده. . .
محمود دولت آبادی
مَندیل mandil: [اصطلاح صنایع دستی] همان پیشانی دبود است که به شکل عمامه می بستند. تمام پارچه های ذکرشده ی پیشین از ابریشم بافته می شد و تنها روستاییان یا کوه نشینان محروم از ابریشم، این لباس ها را از پشم برای خود تهیه می کردند.
در زابل به عمامه میگن مندیل