منحل کردن


    dissolve

فارسی به انگلیسی

منحل کردن تشکیلات
disband

منحل کردن سازمان
disband

منحل کردن شرکت
liquidate

مترادف ها

dissolve (فعل)
حل کردن، منحل کردن، اب کردن، گداختن

disband (فعل)
بر هم زدن، منحل کردن، متفرق کردن یا شدن

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦
∆ واژگونی، چیدش، وارویی، از همپاشی، ورپاشی، فروپاشی، واچینی، واچینش، فروپاش، واشد
∆ ژپاش ⟡ سازمان پس از ناکامی بزرگ، ژپاش گردید.
∆ ژفت ⟡ داور گره کار را ژفت.
...
[مشاهده متن کامل]

∆ فروپاش ⟡ سازمان پس از رسوایی فروپاش گشت.
∆ ژکیدش ⟡ فرمانده اتحاد را ژکید.
∆ بیسار ⟡ پس از آن گفتگو، پیمان بیسار گشت.
∆ ژکیدش ⟡ فرمانده اتحاد را ژکید.
∆ فروپاد ⟡ سازمان کهن در زمان کوتاهی فروپاد گردید.
∆ واشد ⟡ پیوند میان دو گروه با گذر زمان واشد.
∆ گسست ⟡ رشته دوستی آنها گسست.
∆ زدودن ⟡ نمک در آب زدود.
∆ وارفت ⟡ یخ در گرما وارفت.
∆ واپاشیدن ⟡ دبیر گروه پژوهشی را واپاشید و دوباره سازمان داد.
∆ گسختن ⟡ استاد پیوند میان دو گروه را گسخت.
∆ درهمش ⟡ رهبر ساختار را درهمید.
∆ برهم زد ⟡ سرپرست نظم کارگاه را برهم زد.
∆ آسودش ⟡ داور گره را آسود.
∆ ستردن ⟡ مدیر اثر گروه را سترد.
∆ وارهش ⟡ استاد انجمن را وارهید.
∆ واکفت ⟡ مدیر اتحاد را واکفت.
∆ ژاویدش ⟡ رئیس ساختار کهن را ژاوید.
∆ واپدید ⟡ شرکت بازرگانی پس از ورشکستگی واپدید.
∆ رمید ⟡ همایش بزرگ فرهنگی با کمبود بودجه رمید.
∆ پکید ⟡ پیوند میان دو گروه رقیب پکید.
∆ ناپاد ⟡ گروه پس از شکست، ناپاد گردید.
∆ ناهست ⟡ بنیاد پیشین با نبود سرمایه، ناهستید
∆ ژاوش ⟡ پیمان کهن پس از خیانت، ژاوش شد.

🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: برچیدن 🇮🇷
یا برچیده کردن
lift=to remove a rule or a law that says that something is not allowed
تخته کردن
go into liquidation