منحصر

/monhaser/

    confined
    restricted
    limited
    exclusive

فارسی به انگلیسی

منحصر به جای مخصوصی کردن
localize

منحصر به چیزی
specific_

منحصر به شخص به خصوص
peculiarity

منحصر به فرد بودن
uniqueness

منحصر بودن
reserve

منحصر کردن
confine, restrict

مترادف ها

limited (صفت)
محدود، مشروط، منحصر

confined (صفت)
محدود، بستری، منحصر، محدود شده

restricted (صفت)
محصور، منحصر، در مضیقه

exclusive (صفت)
تنها، منحصر، گران، دربست، انحصاری، منحصر بفرد، انتصاری

limitary (صفت)
محدود، منحصر، دارای قدرت محدود

پیشنهاد کاربران

واژه منحصر
معادل ابجد 388
تعداد حروف 5
تلفظ monhaser
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ حَ ص ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی monhaser
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
محدود
مخصوص ویژه
محدود