منتخب

/montaxab/

    adoptive
    choice
    chosen
    elect
    pick
    picked
    picking
    select

مترادف ها

elect (اسم)
منتخب

chosen (صفت)
برگزیده، منتخب

elected (صفت)
منتخب

selected (صفت)
منتخب، سوا کرده

پیشنهاد کاربران

منتخب. [ م ُ ت َ خ َ ] ( ع ص ) برگزیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . برگزیده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . مختار. ( اقرب الموارد ) . گزیده. بگزیده. گزین. دست گزین. انتخاب گشته. خیاره. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

ز فرزانگی رای تو منتخب
وز آزادگی رسم تو مختصر.
عنصری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 45 ) .
آفتاب مهتران دهر ابومنصور کوست
از کریمان اختیار و از سواران منتخب.
قطران ( دیوان چ محمد نخجوانی ص 33 ) .
از معالی هست کردارت همیشه منتخب
وز معانی هست گفتارت همیشه مستفاد.
امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 190 ) .
فکرت بنده چو معنی خوش آورد به دست
طبع زودش بر مدح تو کند منتخبی.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 321 ) .
مقام منتخبان است و مقصد احرار
مخیم فضلا و مکان اعیان است.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 63 ) .
تا در جهان معاقبت روز و شب بود
گردون مطیع صدر اجل منتخب بود.
عبدالواسع جبلی ( ایضاً ج ص 78 ) .
گرچه شیبان در عرب بود از امیران معتبر
ور چه مهران در عجم بود از بزرگان منتخب.
عبدالواسع جبلی ( ایضاً ص 33 ) .
چون هوا تاری شد از ابر سیاه تندباد
چون زمین خالی شد از گلهای خوب منتخب.
عبدالواسع جبلی ( ایضاً ص 34 ) .
بی تو ترتیب شب و روز و مه و سال مباد
که ز سرجمله آن مدت تو منتخب است.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 51 ) .
در سمر گفتند هر دو منتخب
سرگذشت نیک و بد تا نیم شب.
مولوی.
مشتغل ماندند قوم منتخب
روز رفت و شد زمان ثلث شب.
مولوی.
شیخ الاسلام در �عوارف � از آن جمله منتخبی آورده و در این مختصر از آن منتخب ، نبذی و شطری انتخاب کرده شد. ( مصباح الهدایه چ همایی 327 ) .
- منتخب گشتن ؛ برگزیده شدن :
آزادگی ز سیرت او گشت منتخب
فرزانگی ز همت او گشت معتبر.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 188 ) .
|| رجل منتخب ؛ مرد بددل و مرد عقل رفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . مرد ترسوی عقل رفته. و مؤنث آن منتخبة است. ج ، منتخبات. ( از اقرب الموارد ) .
منتخب. [ م ُ ت َ خ ِ ] ( ع ص ) برگزیننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . آنکه برمی گزیند و پسند می کند بهترین چیزی را. ( ناظم الاطباء ) . || بیرون کشنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

واژه منتخب
معادل ابجد 1092
تعداد حروف 5
تلفظ montaxab
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ تَ خَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی montaxab
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

نقاوه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پراویک prãvik ( پراو از سنسکریت: پْراوْر prãvr = انتخاب + پسوند «یک» )
آهیوپیک ( آهیوپ از سنسکریت: آبْهیوپَگَم= انتخاب + «یک» )
سَموهاریک ( سَموهار از سنسکریت: سَمودهارَ= انتخاب + «یک» )
این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن اینهاست: گُزینیک Gozinik ( پهلوى: ویزینیک : منتخب ، گزینش شده ) ، چیتک Chitak ( پهلوى: منتخب ، چیده شده ) ، پدویزین Padvizin ( پهلوى: منتخب، گُزیده ، ممتاز ) ، گُزیده Gozideh ، پدچین Padchin ( پهلوى: منتخب، چینش شده ) ،
...
[مشاهده متن کامل]

دُشیک Doshik ( پهلوى: منتخب ، محبوب، معشوق ) ، پراویک Peravik ( پراو Perav از سنسکریت: پْراوْر Pravr = انتخاب + ایک پسوند مفعولى: منتخب ) آهیوپیک Ahyupik ( آهیوپ Ahyup از سنسکریت: آبْهیوپَگَم= انتخاب + ایک پسوند مفعولى : منتخب ) سَموهاریک Samuharik ( سَموهار Samuhar
از سنسکریت: سَمودهارَ= انتخاب + ایک پسوند مفعولى:منتخب )