ممیز

/momayyez/

    auditor
    verifier
    controller
    surveyor
    decimal point
    discerning
    discriminatuve
    distinguished
    investigated by the supreme court

فارسی به انگلیسی

ممیز عنه
person against whom appeal has been made to the supreme court

مترادف ها

point (اسم)
پست، ماده، معنی، نقطه، سر، قله، هدف، جهت، درجه، نوک، فقره، ممیز، اصل، لبه، پایان، مرحله، موضوع، نکته، امتیاز بازی، نمره درس

expert (اسم)
ممیز، متخصص، خبره، کارشناس، ویژه گر، ویژه کار

auditor (اسم)
ممیز، مامور رسیدگی، شنونده، ممیز حسابداری، مستمع

decimal point (اسم)
ممیز، ممیز اعشاری، نقطه اعشار

radix point (اسم)
ممیز، نقطه مبنا

scrutineer (اسم)
ممیز، بازرس، بازرس اراء

verifier (اسم)
ممیز، بازبین، تصدیق کننده، بازبینی کننده

پیشنهاد کاربران

واژه ممیز
معادل ابجد 97
تعداد حروف 4
تلفظ momayyaz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( مُ مَ یِّ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی momayyez
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

جداگر برابر پارسی خط فاصله هست.
همان گونه که در خود فرهنگ ها گفته شده ممیز جداکننده یا تمیز کننده است
( تمیز هم عربی هست پارسی آن پاکیزه می باشد )
سپس به ممیز می شود “خال جداکننده” گفت.
مانند decimal point یا خال دهگان در انگلیسی.
🧮 کلمات مربوط به اعداد اعشاری در انگلیسی:
✅️ thousands = هزارگان
✅️ hundreds = صدگان
✅️ tens = دهگان
✅️ ones = یکان
✅️ tenths = دهم
✅️ hundredths = صدم
✅️ thousandths = هزارم
✅️ decimal point = ممیز، نقطه اعشار
ممیز
پارسی ان جداگر
دوستی که گفتند یوت - برادر من در پارسی پهلوی ج و ی جای هم نشینند چون جشن - یسن و جو - یو و جدا - یتا
نمیدانم که به شما گفته اک پسوند فاعلیست ان ک . گ داستانش چیز دگرست و پس هر چیزی مینشیند در پارسی ا هر نامی را گرا میکند چون دان خوان توان زور که دانا و خوانا توانا و زورا شودودر پارسی پهلوی گ در پایان واژه ها میامد برای چیز دگر که اینک جای گفتش نیست
...
[مشاهده متن کامل]

برابر فارسی جدا کن
تفاوت، فرق
فاروق
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یوتاک ( پهلوی؛ یوت= جدا + پسوند فاعلی «اک» )
ویسیش ( سنسکریت )