ممکن

/momken/

    contingent
    earthly
    feasible
    possible
    practicable

فارسی به انگلیسی

ممکن پنداشتن
dream

ممکن ساختن
allow

ممکن نبودن
impossibility

مترادف ها

feasible (صفت)
عملی، ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر

thinkable (صفت)
اندیشه پذیر، ممکن، فکر کردنی، قابل فکر

conceivable (صفت)
ممکن، امکان پذیر، تصور کردنی

possible (صفت)
ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر، مقدور، بالقوه

پیشنهاد کاربران

ممکن. [ م ُ ک ِ ] ( ع ص ) چیزی که صلاحیت ظهور و بروز داشته باشد. شایان. ضد محال. دست دهنده و پیداشونده. ( ناظم الاطباء ) . دست دهنده. ( دهار ) ( غیاث اللغات ) . پیداشونده. ( غیاث اللغات ) . امکان یابنده. میسرشدنی. محتمل. دست داده. مقدور : چون خوارزمشاه فرمان یافت ممکن نشد تابوت و جز آن ساختن. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357 ) . اگر خوارزمشاه آن ثبات نکردی. . . خللی افتادی بزرگ که دریافت آن ممکن نبودی. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 356 ) . زمستان آنجا باشید و اگر ممکن گردد به بلخ روید. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 675 ) . غازی خواسته بود که باز از آب گذرکند تا از این لشکر ایمن گردد ممکن نگشت. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 233 ) . دیگر درجه آن است که تمیز تواند کرد. . . ممکن را از ناممکن. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 95 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

ای بزرگی که هیچ ممکن نیست
که چو تو در جهان دگر باشد.
مسعودسعد.
معیشت من بی آب ممکن نگردد. ( کلیله و دمنه ) . چنانکه ظهور آن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد اثر این بی تجربت و ممارست هم ظاهر نشود. ( کلیله و دمنه ) . بهر وجه که ممکن باشد او را ( گاو را ) دور کنم. ( کلیله و دمنه ) . آنگاه به انواع بلا مبتلا گردد که بیان آن ممکن نگردد. ( کلیله و دمنه ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

شدنی
شایسته
لری بختیاری
وا بیت:ممکن، امکان
واس نِبووَ:امکان نداره، ممکن نیست
ممکن = ناوَر
ممکن: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
شدنی ŝodani ( دری )
شاین ŝāyen، توانیک tavānik ( پهلوی )
شایَن
میسر، واجب، شدنی،
حمید رضا مشایخی - اصفهان
دسترس پذیر
contingent, earthly, feasible, possible
سلیم
ممکن: شاید مانند ممکن ست این پروژه انجام شود یعنی شاید این پروژه انجام شود.
within the realms of possibility
ارتباط با شمارهای تو گوشی سریع انجام بشه
امکان، چیزی که هم میشه بشه هم میشه نشه
شدنی ، مخالف ممتنع
آنچه دارای امکان تحقق است
در پهلوی داریم:
شایِن = ممکن
بن خان: فرهنگ پهلوی به فارسی، استاد فره وشی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بنابراین می توان داشت:

...
[مشاهده متن کامل]

شاینا = امکان
( همچون ژرفا از ژرف، درازا از دراز، پهنا از پهن و . . . )
#پارسی دوست

امکان پذیر، شدنی، صورت پذیر، محتمل، مقدور، میسر، میسور، واجب
شایان در آینده اندیشی
از واژه پهلوی میمکینت است و واژه امکان هم ریشه ایرانی دارد
این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى بَویدین Bavidin ( بَوید Bavid پهلوى: احتمال دارد ممکن است + اینIn ( صفت ساز ) ، شایِتین Shayetin ( شایِت Shayet پهلوى: احتمال دارد ممکن است + اینIn ( صفت ساز ) ) و پیوابینPivabin ( پیواب/پیوابوون : کردى
...
[مشاهده متن کامل]

: احتمال/ممکن+ این ( صفت ساز ) ) ویترین Vitarin ( ویتر Vitar : سانسکریت : احتمال ، امکان + اینIn ( صفت ساز ) ) بهره بجویید.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)