ممسک

/momsek/

    parsimonious
    mean
    niggardly
    penurious
    stingy
    cheap
    tight
    cheeseparing
    close
    tightfisted

فارسی به انگلیسی

ممسک الاعنه
the auriga or charioteer

مترادف ها

parsimonious (صفت)
خسیس، ممسک، صرفه جو

excessively economical (صفت)
ممسک

پیشنهاد کاربران

ممسک. [م ُ س ِ ] ( ع ص ) چنگ درزننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || بازدارنده از خروج. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آنکه خود را نگاه می دارد از خروج. || آنکه بازمی دارد خویشتن را از گفتن. ( ناظم الاطباء ) . خاموش. || گیرنده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . بازگیرنده : مایفتح اﷲ للناس من رحمة فلاممسک لها ( قرآن 2/35 ) ؛ آنچه اﷲ بگشاید مردمان را از بخشایش ، بازگیرنده ای نیست آن را. ( کشف الاسرار میبدی ج 8 ص 157 ) . || زُفت و آزمند و بخیل و لئیم و طمعکار و تنگ دست و خسیس و دارای خست و کم خرج. ( ناظم الاطباء ) . بخیل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) . سیاه کاسه. ژکور :
...
[مشاهده متن کامل]

بسا ممسک که نعمت جمع آورد
منبع. لغت نامه دهخدا

مُمسِک ( momsek ) :حقوق جزا/فردی که مقتول را نگه می دارد تا قاتل بتواند مقتول را بکشد. ماده۱۲۷ قانون مجازات اسلامی و موازین فقهی.
ممسک در قتل طبق تبصره ۶ ماده۱۹قانون مجازات اسلامی امکان صدور حکم حبس ابد وجود دارد.
شح، تنگ نظر، خسیس
حمید رضا مشایخی - اصفهان
شَحّ
ممسک: آنکه از خرج کردن و بخشیدن مال ناراحت است، بخیل، بخل ورز.
( ( ممسک برای مال همه سال تنگدل
سعدی به روی دوست همه روز خرم است ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۱۳۶. )
کنس . . .
در حقوق جزا، در بحث مجازات معاونت در جرم:
در شرع برای ممسک ( یعنی کسی که شخصی را نگه می دارد تا دیگری او را بکشد ) حبس ابد در نظر گرفته شده است.
معنای حقوقی : کسی که دیگری را نگه میدارد تا قاتل وی را بکشد
بخیل، تنگ چشم، تنگ نظر، زفت، گرسنه چشم، لئیم، نان نخور، نظرتنگ
شح ، خسیس
کسی که امساک می کند، فردی که از چیزی خودداری می کند. بازدارنده.
از نظر شرعی
رفتار کسی است که با نگهداری و سلب قدرت حرکت از مجنی علیه به قاتل کمک می کند که او را به قتل برساند
حقوق جزا عمومی جلد دوم نوشته دکتر محمد علی اردبیلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)