ممر

/mamarr/

    pass
    outlet
    issue
    respect
    means
    pass(age)
    [fig.] means
    source

فارسی به انگلیسی

ممر درامد
bread-and-butter, meal ticket

مترادف ها

passage (اسم)
راهرو، تصویب، قطعه، گذرگاه، روی داد، نقل قول، عبور، معبر، سیر، عبارت، انقضاء، گذر، پاساژ، اجازه عبور، حق عبور، کار کردن مزاج، عابر، ممر، سفر دریا، عبارت منتخبه از یک کتاب

پیشنهاد کاربران

گذرگاه
محل عبور
یک استعمال دیگر داره، مثل: ممر درآمد کافی غیر از کشاورزی نداشته باشند. [قانون واگذاری زمینهای زیر کشت به کشاورزان]
که معنای منبع می دهد.
جای گذشتن
محلی برای عبور عموم مردم، گذرگاه.