ممتاز

/momtAz/

    distinguished
    excellent
    of superior quality
    privileged
    exquisite
    first-class
    classy
    classic
    cordon bleu
    eminent
    grand
    imperial
    pre-eminent
    preeminent
    preference
    premium
    prime
    sterling
    superfine
    superior
    thoroughbred

فارسی به انگلیسی

ممتاز بودن
deserve

ممتاز کردن
distinguish

ممتاز کردن سهام
prefer

مترادف ها

super (صفت)
مافوق، خوب، بسیار خوب، عالی، ممتاز، اعلی، بزرگ اندازه

excellent (صفت)
بسیار خوب، عالی، ممتاز، غرا، عمده، فاخر، فائق، شگرف

immense (صفت)
وسیع، بسیار خوب، پهناور، عظیم، عالی، ممتاز، گزاف، عظیم الجثه، کلان، بی اندازه، بیکران

best (صفت)
بهترین، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایسته ترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی

gilt-edged (صفت)
بهترین، ممتاز، درجه اول

privileged (صفت)
ممتاز، خاص، امتیاز دار، دارای امتیاز یا حق ویژه

distinguished (صفت)
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص

outstanding (صفت)
قلنبه، عالی، ممتاز، برجسته، واریز نشده

illustrious (صفت)
درخشان، ممتاز، برجسته، مجلل، نامی

elect (صفت)
ممتاز، خاصگی، خاص، برگزیده منتخب

preferential (صفت)
ممتاز، امتیازی، ترجیحی، امتیاز دهنده

topping (صفت)
عالی، ممتاز، با شکوه، کاکل

summa cum laude (اصطلاح)
ممتاز

پیشنهاد کاربران

حقوق: مهریه از دیون ممتاز است ( یعنی پرداخت آن نسبت به سایر دیون فرد اولویت دارد )
ممتاز: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
کایوس kāyos ( پهلوی )
نغز
منحصر به فرد
مستثنی
جلو کباب ممتاز
ممتار=مبرز
شایسته
ممتاز : برگزیده ، دارای برتری و امتیاز.
ممتاز :ممتاز ( دخترانه ) 1 - دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ 2 - عالی، خوب، مرغوب؛ 3 - مشخص، جدا، متمایز؛ 4 - ( در قدیم ) مشهور.
ممتاز:جدا و منفصل بتن یا بوصف
( ( آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست ) )
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 40 )

برگزیده، برجسته، شایسته
بَژنا ( ممتاز ) ، خوب گون ( هُوگُون، پهلوی ) ، برجسته، اَبَرمَند
برجسته
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی اَپَرمَند می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)