ممارست

/momAresat/

    exercise
    application
    practice
    assiduity

فارسی به انگلیسی

ممارست کردن
exercise, school, stick

مترادف ها

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

application (اسم)
ضمیمه، استفاده، درخواست، کاربرد، استعمال، درخواست نامه، ممارست

assiduity (اسم)
توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت

پیشنهاد کاربران

ممارست ؛ سعی و تلاشی که منجر به رستم شدن و راست شدن و رُستَن شود.
روستا ؛ محل رُستنی ها مثل گندم جو گاو گوسفند و. . .
کلمه ی رُستَن هم به معنی آراسته شدن و رشد کردن می باشد.
روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد کاربردی مختلف با ساختمان های متفاوت از کلمات، بدینصورت قابل تبیین می باشد ؛
...
[مشاهده متن کامل]

روستا ، راستی ، روسیتا ، روزیتا ، روئیدن
آرارات؛ آراراست، اِوِرست ، آراسته شده ، آروس ، عروس ، ، رستم ، راست شدن ، اُستوار شدن ، مُمارست ، روستا، ثروت ، رُستن، رُشد، رشید، ریشه ، رشادت ،
راستی کن، که راستان رستند
راستان در جهان قوی دستند

شیناب = سعی ، کوشش و ممارست
تکرار، تمرین، ورزش، ورزیدگی، تمرین کردن، ورزش کردن، ورزیدن
این واژه تازی شده واژه پهلوی " مروستن " به چم تمرین کردن است ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
تمرین