ملکوت

/malakut/

    heaven
    paradise
    kingdom
    kingdom (of heaven)

پیشنهاد کاربران

مرغ باغ ملکوتم نی نیستان لاهوتم یک شاخ شمشاد و یک گلی از گلستان جبروتم/ نیم از عالم ناسوت و هپروت وز خمیر مایه ی اربعه یا چهارگانه ی خاک و آب و باد و آتش این دار باقی و فانی/ بسان کلبه محزون جاکوب ساخته اند برایم سه و پنج و هفت روزی کاشانه ای حقیر از کالبد یا تن و یا بدنم/ گر بسان ایسا کند ابلیس سجده مرا آنگاه بدو بخشم لعبت کان دل چسب و نشین محمّد و موسا را یعنی بابا آدم و ننه حوا و همه خاک و آب و باد و آتش این دنیا / گر نبودش این بخشش کافی و آنگه سپارم داستان آفرینش شش و بش روزه این جهان را به دست نسیم صبا و طوفان باد و هی و هوا/باز هم گر نبودش این هدایا کافی و مافی وزین دریافت ها نشد خشنود و راضی/ آنگه بدو بخشم این السماوات وین الارض را پلوس و پلاس ما فی بَینَ هُما/پلوس و پلاس به بعضی زبان های غربی یعنی باضافه و فی ما بینهما به لسان عربی و زبان فارسی به معنای هر آنچه که بین آنهاست/ این همه دعوا و نزاع و مرافعه درین میدان گر تاکنون بر سر حل معمای دهّر و اعداد هفت و ده بوده و هست و خواهد باشد/حل و فصلش یقینن تازیدن بر دهریون یا ماده گرایان و روزگار پرستان از طرف متکلمین و فقیهان و حکیمان و عارفان دینی نباشد/بلکه بر پائی مجدد مراسم تاجگذاری و گذاشتن علامت تاج مجلل تشدید دوباره بر روی سر ه یا های دهر/ تا های مفقوده باز گردد بسان پسر گمشده به پیشگاه پدر سوار بر امواج پرتلاطم این بحر/ بلکه تا گردند این خفتگان در گوشه غفلت بیدار و شوند واقف و آگاه و خود آگاه و هوشیار در بارگاه پروردگار / تا بدانند که آفریدگار در ازل هر کدام از آنان را ده تائی آفریده به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی/ یا به عبارتی دیگر بصورت پنج زوج مختلط مرکب از سه زوج غیر همجنس یا هترو و دو زوج همجنس یا همو ( دو مرد و دو زن خودی ) مشتمل بر ده نیمزوج آسمانی یا ملکوتی / هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین، وَرا جنت، فرا فردوس یا پارا پارادیز / و آنگاه بخشیده و اهداء نموده یک نام و عشق و زندگی جاودانه به هرکدام از آنان/ لذا گر تاج تشدید در طی اعصار و مهاجرت ها سهوا یا عمدا از روی سر شاه دهّر به کمک منقار عقنا بر چیده شده در طول راه/و بی تاج و کلاه به سانسکریت و به پیشگاه خردمندان گمنام هندو راه یافته و در آنجا معنای قانون و نظم کیهانی و اجتماعی بخود گرفته/ و سپس آهنگ و آوای بی تاجی و بی کلاهی اش به سرزمین حجاز رسیده و از طرف ادیبان و شاعران و عارفان و حکیمان آن دیار آن امیر یا سلطان و یا شاه مهاجر مفهومی وارده شده در بندر مکّا ملقب به شاه شاهان مفاهیم اما به دلیل درویشی و بی تاجی و بی تختی در بین مردم آن سرزمین بر خلاف نام و شهرت مقام و منزلت والای سلیمان شاه توسط سلمان خودی با ترس از بردگی مجدد به روزگار تعبیر گردیده/ چنین گناه و خطائی نبوده و نمی باشد بر گردن ریشه و اصل و معنا/ بلکه بر گردنبد هفت رنگی قوس قزح یا رنگین کمان آویزان بر گردن طوطیان شکر شکن هندوان و سیمرغ ایرانیان و کاکانوس یونانیان و فینیکس مصریان و عقاب عنقا اعراب و ققنوس نیما به تعداد ستارگان درخشان قابل مشاهده با چسمان سر در صورت فلکی پروین یا ثریا/به زبان یونانی پلیاد و به زبان فارسی فرا باستان ایران ماقبل زبان پارسی پارسیان یعنی به یاد پله های هفتگانه ی این راه و سفر بسیار طولانی و دایره وار مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی بر اساس معنای پوشیده و پنهانی پیام آسمانی هفت سین یعنی هفت سامان یا نظام کل گیتیائی، کیهانی یا جهانی/ . . .
...
[مشاهده متن کامل]

به قول حکیم عمر خیام حدود هزار سال پیش از ما:
در دایره ای که آمدن و رفتن ماست/
او را نه بدایت و نه نهایت پیداست/
به قول من یکی از ما ها حدود هزار سال پس از عصر های طلائی - انفرادی خیام و رازی ( محمد زکریا ) :
ز جمله آمدگان و رفتگان و باز آمدگان بر روی این راه دایره وار و بسی دور و دراز/ باز آمده ای کو کین چنین روش و باز به خیام گفته بوده باشد راز/
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو/
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/ حافظا!!؟/بیا تا باهم به شکرانه ی یافتن تاج تشدید مفقوده و ربوده شده از روی سر شاه سابق دهّر، پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم/
ای و یا ایا! سوفیان صافی یعنی درونگرایان پاکی و نه پشمینه پوشان صوفی ، ای ذاکرین یا ذکر کنندگان یا تکرار کنندگان طوطی وار کلمات حق و تعالی در خانقا ها یا خانه های آقا و سر ور در میدان رقابت سر سختانه با سیناگوگه های قوم یهود به معنای محل ها و وقت های گفت و شنود و ذکر واژه ی یَهوَه تحت عنوان آقا یا سرور دنیا و ایساگوگه های اقوام مسیحی به معنای محل ها و وقت های ذکر نام ایسا و آبّا، آبابا یا پدر آسمانی وی و الله گوگه های اقوام مسلمان به معنای محلات و اوقات ذکر لفظ یا کلمه ی الله ملقب به نور سماوات و الارض. در میدان رقابت با عبادت گاه های پیروان این سه دین ابراهیمی و به اصطلاح توحیدی تحت عنواین کنیسا ها و کلیسا ها ( در اصل و ریشه به شکل: کُلی سا ها ) و مساجد یا سجده گاه ها/
باده های درد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون همچون شمس و جلال تان کنند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردند وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چگونه چون و مون منهَتان یا من هاتان کنند/

ملکوت فیلمی به کارگردانی خسرو هریتاش است که براساس داستانی به همین نام از بهرام صادقی ساخته شد. این فیلم محصول سال ۱۳۵۵ ایران می باشد.
• این فیلم که توسط سازمان گسترش صنایع سینمایی ایران تهیه شده بود، تنها یکبار در پنجمین دورهٔ جشنواره جهانی تهران به نمایش در آمد و هیچگاه به نمایش عمومی نرسید.
...
[مشاهده متن کامل]

• بهروز وثوقی برای بازی در این فیلم، نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجمین دورهٔ جشنواره جهانی فیلم تهران در سال ۱۳۵۵ شد.
• این فیلم سینمایی جزو نایاب ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است. ظاهراً هیچ نسخه ای از این فیلم در آرشیو سازمان سینمایی و آرشیو ملی فیلم ایران فعلاً موجود نیست و به علاوه بهمن فرمان آرا که سمت تهیه کنندگی این فیلم را بعهده داشته، به گفته خودش با وقوع انقلاب اسلامی فرصت نکرده نسخه ای از این فیلم را تهیه و کپی کند و در حال حاضر نسخه ای از این فیلم را ندارد.
مودت در یک مهمانی، که در باغش برگزار کرده، مسموم می شود. دوستانش او را برای معالجه به مطب دکتر حاتم می برند. دکتر در گفتگو با منشی جوان مودت، خود را از شایعاتی که درباره اش بر سر زبان ها است، تبرئه می کند. دکتر حاتم از بیمارش "  م. ل" می گوید که در طبقهٔ دوم محل سکونت او بستری است و اصرار دارد که تنها عضو باقی ماندهٔ بدنش قطع شود. دکتر حاتم و منشی جوان به زیر زمین مطب که محل زندگی «شکوه» نوکر سیاه و دو رگهٔ   م. ل است می روند. منشی در تابوتی، که م. ل همراه خود آورده، با جسد مومیایی پسر جوان   م. ل روبه رو می شود. پسر جوان   م. ل مرید دکتر حاتم بوده و توسط پدر کشته شده است، و م. ل از بابت فاصله ای که دکتر حاتم بین او و فرزندش به وجود آورده درصدد گرفتن انتقام از اوست. شکوه اوقاتش را با ساغر، همسر جوان دکتر حاتم، می گذراند. دکتر حاتم که همهٔ شاگردان و همسرانش را به قتل رسانده ساغر را به جرم خیانت خفه می کند. م. ل قبل از آن که دست راست خود را قطع کند، خاطراتش را می نویسد. او به دکتر حاتم پیشنهاد می کند که آمپولی به او تزریق کند تا حیات شادی آور برایش به ارمغان بیاورد. دکتر حاتم اهالی شهر را با تزریق آمپول مسموم کرده تا وجود آلودهٔ آن ها را از روی زمین پاک کند م. ل را نیز با تزریق آمپول مسموم می کند، و سپس به شهری دیگر می رود تا مجددا نقشهٔ خود را در مورد اهالی آنجا نیز عملی کند. . .

ملکوت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ملکوت_(فیلم)
ملکوت: جهان غیب. همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ایپوناویت ipunāvit ( اوستایی: ائیپو aipu عالَم؛ و واژه ی سغدی ناویت: غیب ) .
ملکوتی: همتای این واژه در زبان سغدی:
زواک zevāk ( سغدی: ذواک żevāk ) ، واتمن vātmen ( سغدی: واتمنه vātmene ) ، واخشیک vāxŝik .
در لکی melukat : اجنه ، ارواح خبیث
به باور مردمان لک این موجودات شیطانی در محل های مثل غار یا ساختمان های ویرانه زندگی میکنند و قصد اسیب رساندن به انسان ها را دارند
همچنین به کسی که سر و وضع اشفته ای دارد هم به اصطلاح ملوکت میگویند
واژه هایی از این دست آرامی اند ( یا سریانی و عبری ) نه عربی ( عربی مثل زبان اردو است ) ، واژه هایی از این دست با ذهن آریایی پیوندی ندارند و ریشه در نادانی و خرافه دارند ، از آنجایی که اندیشه در چارچوب
...
[مشاهده متن کامل]
زبان انجام می شود ، واژه هایی از این دست برای اندیشه زیانبخشند و ویران گر اندیشه اند ، انگل و تومور مغزند .

ملکوت در اصل از ریشه ملک ( بر وزن حکم ) به معنی حکومت و مالکیت است ، واو و ت برای تاکید و مبالغه به آن اضافه شده است.
معنای عرفانی مَلَکُوت :�بدان که مُکوّنات دو گوه باشد : رَوحانیات و جِسمانیات که این دو را غَیب و شهادت یا عِلوِیات و سِفلیات یا دُنیا و عُقبی یا آخرت و اوُلی یا مُلک و مَلکوت گویند. آنچه را از هستی بُوَد
...
[مشاهده متن کامل]
مُلک نامندکه به حواس پنجگانه درک گردد و قابل تقسیم و تجزیه باشد! و آنچه از علم هستی پدیدار نباشد وحواس پنجگانه آن رادرک نتواندکرد و قابل قسمت و تجزیه نباشد ملکوت بُوَد. . . . � ( نک:سیر و طیر 27 )