ملتهب

/moltaheb/

    inflamed
    enthusiastic
    fervent
    [fig.] enthusiastic

فارسی به انگلیسی

ملتهب شدن
inflame

ملتهب کردن
inflame

مترادف ها

fervent (صفت)
با حرارت، ملتهب، باحمیت، پرشور وشعف

پیشنهاد کاربران

لهلەزدە
مُلتَهِب: پرجوش - و - خروش، پرخروش، پرتب - و - تاب، پرشور، شوریده، پرهیجان، افروخته، برافروخته، سوزان، سوزنده، فروزان، آشفته؛ زبانەکِش
تفتیده، افروخته،
تفتیدگی یا افروختگی به جای التهاب
به نظر من هم خانواده ملتهب :التهاب
در پهلوی " تفتیک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.