ملبس

/molabbas/

    clad
    vested
    clothed
    dressed

فارسی به انگلیسی

ملبس به
in

ملبس به لباس مناسب
presentable

ملبس شدن
cover

ملبس کردن
accouter, apparel, clothe, gird, invest, tog

مترادف ها

clad (صفت)
ملبس، مزین

clothed (صفت)
ملبس

dressed (صفت)
ملبس، لباس پوشیده

پیشنهاد کاربران

مَلبَس:مکان وضع اللباس وحفظه
=کُمد لباس، دولاب
مِلبس: وقت تغییر اللباس
، محبس
. . .
مُلبَس:نامفهوم، مفهوم تار، غیرواضح
مشوّش، مشکوک، پارازیتی . . .
مُلَبَّس شد:عباره ابداعی برای طلبه لباس روحایّت برتن گذاشتن.
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
لبث:انتظر=مکث کرد. . .
لبص:. . .
لبز:. . .
. . .
شرح وسیع ودراز دارد. . .
به لغتکتاب با کتابلغت:
العین
لسان العرب
. . .
رجوع کنید.

ملبس: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
بهیک bahik ( پهلوی )
clad
پوشیده شده
لباس دار