ملایم

/molAyem/

    mild
    gentle
    genial
    temperate
    soft
    lenient
    mildly
    gently
    softly
    bland
    cool
    easy
    good-tempered
    inoffensive
    still
    light
    lightly
    low-key
    low-pitched
    meek
    moderate
    quiet
    restrained
    smoothly
    soft-spoken
    softhearted
    tender
    vernal
    lambent
    velvety

فارسی به انگلیسی

ملایم از نظر اب و هوا
clement, fair, soft

ملایم از نظر رنگ
soft, pastel

ملایم از نظر شخصیت
level

ملایم از نظر صدا
low-pitched, mellow, soft

ملایم از نظر نور
soft, mellow

ملایم به هم خوردن
kiss

ملایم بیش از حد
indulgent

ملایم جوشیدن
simmer

ملایم خلق و خو
even

ملایم در طعم
smooth

ملایم در مزه
soft

ملایم رفتار
gentle

ملایم سازی
relaxation

ملایم شدن
mitigate, moderate, soften, tone

ملایم و با صدای لپ لپ به ساحل خوردن موج دریا
lap

ملایم و خوشایند
dreamy

ملایم و سالم
genial

ملایم و مهربان کردن
melt

ملایم کردن
mitigate, moderate, modify, soft-pedal, soften, subdue, temper, tone

مترادف ها

good-tempered (صفت)
دیری، خوشخو، ملایم، خوش خلق، خوش اخلاق

easy (صفت)
ساده، ملایم، اسوده، سبک، روان، اسان، سهل، بی زحمت، بدون اشکال

calm (صفت)
ساکت، ارام، خاطر جمع، ملایم، ساکن، اسوده

quiet (صفت)
ساکت، دوستانه، فراخ، ارام، بی صدا، ملایم، ساکن، خاموش، اهسته، خموش

moderate (صفت)
مناسب، محدود، ارام، متعادل، ملایم، میانه رو، معتدل

gentle (صفت)
مهربان، ارام، ملایم، لطیف، نجیب، بامروت، ظریف، با تربیت، اهسته، لین

meek (صفت)
مهربان، رام، بی روح، فروتن، خاضع، ملایم، نجیب، حلیم، افتاده، بردبار، با حوصله

soft (صفت)
مهربان، شیرین، نازک، ملایم، لطیف، ترد، نرم، گوارا، لین، متورق، نیم بند

peaceful (صفت)
ارام، ملایم، مسالمت امیز، صلح امیز

downy (صفت)
عیار، ملایم، نرم، پرزدار، کرک دار، مانند پر ریز، مثل پیشی

smooth (صفت)
ساده، بی مو، ملایم، صاف، سلیس، روان، نرم، بدون اشکال، هموار، صیقلی، دلنواز، قسمت صاف هر چیز، بی تکان

benign (صفت)
مهربان، خوش خیم، بی خطر، ملایم، لطیف

mild (صفت)
مهربان، ملایم، خوش مزاج، معتدل

bland (صفت)
ارام، ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب

clement (صفت)
مهربان، ملایم، رئوف، بخشاینده، رحیم، رحمان

sedate (صفت)
جدی، ارام، ملایم، متین، موقر

lenient (صفت)
ملین، ملایم، اسان گیر، با گذشت، بامدارا

good-natured (صفت)
مهربان، خوشخو، ملایم، خوش گوشت، خوش قلب، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت، خوش جنس

temperate (صفت)
ملایم، میانه رو، معتدل

peaceable (صفت)
ارام، ملایم، صلح دوست، اشتی پذیر

peacefully (قید)
ملایم

quietly (قید)
ملایم

gently (قید)
ملایم، با ملایمت، بتدریج، به ارامی

softly (قید)
ملایم

moderately (قید)
ملایم

mildly (قید)
ملایم

leniently (قید)
ملایم

meekly (قید)
ملایم، فقیرانه

lentamente (قید)
ملایم

پیشنهاد کاربران

ناعم
نرم
ملایم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
هیدی ( کردی )
مادورا mādurā ( سنسکریت: madhura )
لالیتا lālitā ( سنسکریت: lalita )
ساندره sāndre ( سنسکریت: sāndra )
سومیا sumyā ( سنسکریت: saumya )
استیمیت estimit ( سنسکریت: stimita )
این واژه گمان میره که از واژه میان سررشته گرفته باشه مانند میدان ، برابر انگلیسی ملایم moderately ، mild و mildly هستش که باید ریشه یابی بشه
الداغی. آل داغی ( کوه سرخ ) آل در زبان تورکی به معنای سرخ است. مانند کوهای آلا داغ زنجان. یا آل آروادی. . . . . . در زمان دیکته نوشتن معلم ها روی کلماتی که نباید بصورت چسبیده بنویسیم غلط املایی حساب می
...
[مشاهده متن کامل]
شد. تاکید می کردند. یکی از این کلمات . آل داغی است. و یکی دیگر کلمه تاتلی سس است که بصورت تاتلیسس نوشته می شود. که باعث تلفظ غلط و سخت می شود.

ملایم= آرام ، مهربان
معتدل
ملایم : مهربان ، خوش اخلاق ، آسوده ، آرام ، فروتن ، نجیب ، بردبار ، باحوصله ، متین ، موقر ، خوش قلب .
ملایم : ملایم اسم دختر با ریشه عربی است . ملایم ( عربی ) 1 - فاقد شدت و تندی؛ 2 - ( به مجاز ) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو؛ 3 - ( در حالت قیدی ) با نرمی و آهستگی، به آرامی، آهسته؛ 4 - ( در قدیم ) دارای تطابق، سازگار، متناسب؛ 5 - ( در قدیم ) خوشایند.
...
[مشاهده متن کامل]

ملایم : آرام ، مهربان ، سازگار ، آهسته ، نرم خو و آرام طبع ، صلح جو ، خوشایند.

به اندازه
مهربان
خوشی
و. . .
مهربان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)