ملال انگیزdeadening, dull, flat, tedious, lifeless, tiresome, wearisome, jejune, stodgy, tame, turnoff, lacklusterملال انگیزیdullness, stodginess, vapidityملال اورprosaic, prosy, inanimate, unexciting, vapidملال اوریvapidness
ملال . . . . . . ازردهملال melaal , اندوه وغمی که اندک باشد، در نامه های قدیم می نوشتند ملالی صورت پذیر نیست جز دوری از شما ، ملال با همین تلفظ در گویش شهربابکی به معنی مژه استاندوه، افسردگی، پژمردگی، غمپیشنهادی ملال=ازردگی+ عکس و لینک