gouge
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
دب اکبر، ملاقه
ملاقه، خاک انداز، کج بیل، چمچه، حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، اسباب مخصوص در اوردن چیزی
ملاقه، چمچه
ملاقه، اسباب اتش همزن
پیشنهاد کاربران
ملاقه ؛ این کلمه از اون دست کلماتی است که از ترکیب دو ریشه در یک کلمه ایجاد شده است.
ریشه اولی دو حرف ( م ل ) که نمادی از مالامال شدن را به ذهن متبادر می کند.
و ریشه ی دومی دو حرف ( ل ق ) که نمادی از لوق داشتن چیزی برای گنجاندن یک لقمه در لُقُّری آن می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه دومی یعنی دو حرف ( ل ق ) یک ریشه ی سه بعدی می باشد.
یک بُعد گودی و لُقُّر بودن و یک بُعد از وجود چیزی تحت عنوان لقمه جهت بُعد سوم آن یعنی القا شدن چیزی از جایی به جایی
یعنی یک ریشه مفهوم مالامال شدن و یک ریشه مفهوم وجود یک فضای لُقُّر مانند جهت قرارگرفتن لقمه در درون آن جهت القا و به لغایت آمدن حیات.
یعنی یک کلمه زنجیره ای از مفاهیم کلمات را در درون خود دارد که حاکی حکایتی از جریان حیات است.
ریشه اولی دو حرف ( م ل ) که نمادی از مالامال شدن را به ذهن متبادر می کند.
و ریشه ی دومی دو حرف ( ل ق ) که نمادی از لوق داشتن چیزی برای گنجاندن یک لقمه در لُقُّری آن می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه دومی یعنی دو حرف ( ل ق ) یک ریشه ی سه بعدی می باشد.
یک بُعد گودی و لُقُّر بودن و یک بُعد از وجود چیزی تحت عنوان لقمه جهت بُعد سوم آن یعنی القا شدن چیزی از جایی به جایی
یعنی یک ریشه مفهوم مالامال شدن و یک ریشه مفهوم وجود یک فضای لُقُّر مانند جهت قرارگرفتن لقمه در درون آن جهت القا و به لغایت آمدن حیات.
یعنی یک کلمه زنجیره ای از مفاهیم کلمات را در درون خود دارد که حاکی حکایتی از جریان حیات است.
کفچ و کفچه. ( کپچ و کپچگ )
و کفچک همان قاشق امروزه است.
و کفچک همان قاشق امروزه است.
شمد
ملاقه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آبگردون ābgardun ( دری )
گَویس gavis ( دری )
آبگردون ābgardun ( دری )
گَویس gavis ( دری )
در زبان پهلوی به ملاقه کپچ ( kapch ) یا کفچ گفته میشود و کپچک یا کفچک اسم مصغر آن است که به قاشق گفته میشود و به صورت کمچه در فارسی بجا مانده است.
واژه ملاقه کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود مغرفة در ترکی می شود کپچه این واژه یعنی ملاقه صد درصد پارسی است.
منابع ها. فرهنگ لغت معین
لغت نامه دهخدا
منابع ها. فرهنگ لغت معین
لغت نامه دهخدا
ladle = ملاقه


آبگردان، آبگردون
ملاقه : در قدیم حبوبات را با کیل یا واحد اندازه گیری با نام ملاک یا ملاکه اندازه گرفته و تقسیم می کردند.
در افغانستان در گویش دری بنام سرماق یا سرماق چمچه نیز یاد می کنند.