ملازمت

/molAzemat/

    attendance
    assiduity
    adherence

فارسی به انگلیسی

ملازمت زنان را کردن
gallivant

مترادف ها

concomitance (اسم)
همراهی، ملازمت

attendance (اسم)
توجه، رسیدگی، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین

پیشنهاد کاربران

- در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع او بودن. پیرو او بودن. همراه و ملازم او بودن. در خدمت او بودن :
ای دولت در رکاب بختت
چون جنت درعنان کعبه.
خاقانی.