ملاحظه کردن


    consider
    note
    remark
    view

مترادف ها

remark (فعل)
سخن گفتن، ملاحظه کردن، اظهار داشتن، اظهار نظریه دادن

consider (فعل)
فرض کردن، سنجیدن، رسیدگی کردن، مطرح کردن، تفکر کردن، ملاحظه کردن، تعمق کردن

note (فعل)
توجه کردن، ذکر کردن، یادداشت کردن، ملاحظه کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، تذکاریه یادداشت کردن، نوت موسیقی نوشتن

regard (فعل)
ملاحظه کردن، نگاه کردن، نگریستن، اعتناء کردن به

notice (فعل)
دیدن، ملاحظه کردن، شناختن، ملتفت شدن

perceive (فعل)
درک کردن، مشاهده کردن، دریافتن، دیدن، فهمیدن، ملاحظه کردن، حس کردن

observe (فعل)
گفتن، مشاهده کردن، دیدن، ملاحظه کردن، رعایت کردن، نظاره کردن، مراعات کردن، برپا داشتن

heed (فعل)
ملاحظه کردن، اعتناء کردن به، محل گذاشتن به

پیشنهاد کاربران