zany
مقلد
/moqalled/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
مسخره، لوده، مقلد، ادمابله، ادم انگل
مقلد، دست انداختن تقلیدی
مسخره، لوده، مقلد
تقلید، مقلد، نمایش بدون گفتگو
مقلد
مقلد
مسخره، دلقک، مقلد
پیشنهاد کاربران
با سلام و احترام
به جز معنی تقلید کننده، با تلفظّ مِقلَد ( به کسر میم و فتح لام ) به معنی کلید، مِفتَح، مِقلاد، جمع آن: مَقالد، مَقالید
در قرآن کریم آمده:
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
... [مشاهده متن کامل]
کلید ( گنج نعمتهای ) آسمانها و زمین او راست، هر که را خواهد رزق وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی کند، که او به هر چیز آگاه است.
همین طور است مِفتَح ( به کسر میم و فتح ت ) : مِفتاح، کلید و جمع آن: مَفاتح و مَفاتیح
به جز معنی تقلید کننده، با تلفظّ مِقلَد ( به کسر میم و فتح لام ) به معنی کلید، مِفتَح، مِقلاد، جمع آن: مَقالد، مَقالید
در قرآن کریم آمده:
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
... [مشاهده متن کامل]
کلید ( گنج نعمتهای ) آسمانها و زمین او راست، هر که را خواهد رزق وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی کند، که او به هر چیز آگاه است.
همین طور است مِفتَح ( به کسر میم و فتح ت ) : مِفتاح، کلید و جمع آن: مَفاتح و مَفاتیح
خاخام
پیروی چشم و گوش بسته
طوطی مسلک
لهجه و گویش تهرانی
مقلد حرف دیگران
لهجه و گویش تهرانی
مقلد حرف دیگران
تقلیدکار
تکرار کننده
واژه ی �مُقَلِّد� از ریشه ی تازی به معنای کسی که در فروع دین از مفتی ( دارندگان فتوا ) پیروی می کند با واژه های �تقلید� و �قلّاده� همریشه است.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۰
... [مشاهده متن کامل]
https://www. behzadbozorgmehr. com/2011/06/blog - post_8944. html
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۰
... [مشاهده متن کامل]
https://www. behzadbozorgmehr. com/2011/06/blog - post_8944. html